پياده شدن نيست، زيرا كسب و اكتساب در همه جا از قرآن درباره كسب
انسان براى خويش است.
زمخشرى درباره آيه فوق گفته:
چون در اكتساب مطاوعه هست آمدن اكتساب در عمل بد اشاره است كه شرّ از
مشتهيات نفس و نفس بآن منجذب است و چون در كار خير اين حالت نيست لذا كسب بكار
رفته.
المنار قول زمخشرى را پسنديده ولى بعكس نقل ميكند.
نگارنده گويد: ظاهرا فرق مهمّى ميان كسب و اكتساب نباشد در كتب ادب
نيز تصريح كردهاند كه افتعل بمعنى فعل ميايد.
اكتساب در قرآن در تحمّل و كسب كار شرّ آمده چنانكه گذشت و نيز در
كار نيك مثللِلرِّجالِ
نَصِيبٌ مِمَّااكْتَسَبُواوَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّااكْتَسَبْنَنساء: 32.
كساد تجارت آنست كه راغب و خريدارش كم باشد يعنى امواليكه بدست آوردهايد
و تجارتيكه از كساد آن ميهراسيد. اين لفظ يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است.
كسف:بكسر كاف و سكون سين و نيز (بر وزن عنب) هر دو جمع كسفة است و آن
بمعنى قطعه و تكّه ميباشدوَ إِنْ يَرَوْاكِسْفاًمِنَ السَّماءِ ساقِطاً يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌطور: 44.
كسف بسكون سين فقط در اين آيه آمده و آن شايد مفرد بكار رفته و يا
وصف «ساقِطاً»باعتبار
لفظ آن است يعنى: و اگر به بينند كه قطعهاى از آسمان در حال افتادن بر سر آنهاست
از كثرت طغيان باور نكرده- گويند ابرى متراكم است.
أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْناكِسَفاًاسراء: 92. كسف در اين آيه و
شعراء: 187- روم: 48- سباء: 9.
بر وزن عنب آمده و بمعنى تكّهها و قطعهها است. يعنى: يا آنكه
آسمانرا تكه تكه بر ما چنانكه گفتى فرود آورى.