بقره: 236. بزنان متاع دهيد ثروتمند باندازه قدرتش و تنگدست باندازه
توانائيش.إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُبِقَدَرٍقمر: 49. ما هر چيز را
باندازه آفريديم.وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما
نُنَزِّلُهُ إِلَّابِقَدَرٍمَعْلُومٍحجر: 21. هيچ چيزى نيست مگر آنكه خزائن آن نزد ماست و جز باندازه
معين نميفرستيم.
ثُمَّ جِئْتَ عَلىقَدَرٍيا مُوسىطه: 40. شايد مراد از «قدر» مقدار و اندازه باشد يعنى
مقدار ابتلاآت و امتحانهائيكه بموسى تا رسيدن بنبوّت رخ داده بود صدر آيه مؤيّد
آنست يعنى اى موسى سپس بر حاليكه بقدر كافى امتحان شده بودى آمدى و من تو را خاصّه
خويش كرده و نبوّت دادم. و شايد مراد زمان معيّن باشد يعنى در وقتى آمدى كه براى
نبوّتت تعيين شده بود.
سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ
اللَّهِقَدَراًمَقْدُوراًاحزاب: 38.قَدَراً مَقْدُوراًظاهرا عبارت اخراى «وَكانَ أَمْرُ اللَّهِ
مَفْعُولًا»است كه در آيه ما قبل واقع شده لذا طبرسى و زمخشرى و بيضاوى «قضاءمقضيّا- حكما مبتوتا»
گفتهاند، مقدور بودن امر نسبت بخداست پس ميشود آنرا حتمى معنى كرد يعنى:
امر خدا حكم حتمى است و جاى خود را ميگيرد قدر گاهى بمعنى وقت مقدّر
و مكان مقدّر نيز آيد چنانكه راغب گفته مثلإِلى قَدَرٍ
مَعْلُومٍمرسلات: 22. كه بمعنى وقت معلوم است و مثلفَسالَتْ أَوْدِيَةٌبِقَدَرِهارعد: 17. يعنى نهرها بقدر
وسعتشان جارى شدند.
تَقْدِير: اندازهگيرى و تعيين راغب گفته: تقدير خدا بر دو وجه است يكى اعطاء
قدرت بر اشياء.
ديگرى آنكه اشياء را بر مقدار مخصوص و وجه مخصوص قرار بدهد باقتضاء
حكمت ... مثل تقدير هسته خرما كه از آن خرما برويد نه سيب و زيتون و مثل تقدير منى
انسان كه از آن انسان