responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 5  صفحه : 197

تفقّد آنست كه در حال غيبت چيزى از حال آن جويا شويم، يعنى از پرندگان جويا شد و گفت: چرا هدهد را نمى‌بينم. اين ماده بيشتر از سه بار در قرآن نيامده است.

فقر: حاجت. فَقِير: حاجتمند.

احتياج را از آن فقر گفته‌اند كه آن بمنزله شكسته شدن فقار ظهر (ستون فقرات) است در تعذّر رسيدن بمراد (مجمع).

ناگفته نماند: حاجت يكدفعه حاجت ذاتى است مثل‌ يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ‌ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ فاطر: 15. اى مردم شما بخدا محتاجيد و خدا اوست بى‌نياز ستوده. اين شامل حال همه است حتى ميلياردرها، و يك دفعه بمعنى نادارى و بى‌چيزى است مثل‌ وَ مَنْ كانَ‌ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ‌ نساء: 6. فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ‌ الْفَقِيرَ حج: 28.

فَاقِرَه‌: داهيه بزرگ. اين از آنست كه بلاى بزرگ پشت انسان را ميشكند وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ. تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ قيامة: 24 و 25.

چهره‌هائى در آنروز درهم كشيده است توقّع دارد كه بلائى كمر شكن بسرش آيد.

إِنَّمَا الصَّدَقاتُ‌ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها ... توبه:

60. راجع بفرق مسكين و فقير به «سكن» رجوع شود.

فقع: إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ‌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ‌ بقره: 69. فقع بمعنى زردى شديد است «فَقَعَ‌ لونه‌ فَقْعاً: اشتدّت صفرته» يعنى: آن گاوى است زرد پر رنگ كه بينندگان را شاد ميگرداند، اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.

فقه: (بكسر اول) فهميدن. در مصباح گفته: «الْفِقْهُ‌: فهم الشّى‌ء».

قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ‌ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ ... هود: 91. گفتند اى شعيب ما بسيارى از آنچه را كه ميگوئى نمى‌فهميم. لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ‌ بِها اعراف: 179. قلوبى دارند كه با آنها نمى‌فهمند.

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 5  صفحه : 197
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست