خالى است از اين ماده فقط دو لفظ فوق در قرآن مجيد آمده است.
عطاء:
عطاء و عطيّه هر چند مخصوص بصله و بذل و احسان است ولى در قرآن هم در
بذل و هم در مطلق دادن چيزى بكار رفته است. مثلحَتَّىيُعْطُواالْجِزْيَةَ عَنْ
يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَتوبه: 29. كه در مطلق دادن است و مثلهذاعَطاؤُنافَامْنُنْ أَوْ
أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍص: 39.إِنَّاأَعْطَيْناكَالْكَوْثَرَكوثر: 1.وَ ما كانَعَطاءُرَبِّكَ مَحْظُوراًاسراء: 20. كه درباره عطيّه و
بذل است.
فَنادَوْا صاحِبَهُمْفَتَعاطىفَعَقَرَقمر: 29. تعاطى بمعنى تناول و
اخذ است يعنى رفيق خويش را ندا كردند پس ناقه را گرفت و پى كرد.
عظم:
(بر وزن فلس) استخوان.
قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَالْعَظْمُمِنِّي وَ اشْتَعَلَ
الرَّأْسُ شَيْباًمريم: 4: جمع آن عظام استأَ يَحْسَبُ
الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَعِظامَهُقيامة: 3.
عِظَم: (بر وزن عنب) بزرگى. خلاف صغر. راغب گويد: اصل آن از «كَبِرَعَظْمُهُ» (استخوانش بزرگ شد) است
سپس بطور استعاره بهر بزرگ گفته شد محسوس باشد يا معقول، عين باشد يا معنى.
وَ مَنْيُعَظِّمْحُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِحج: 30. هر كه محترمات خدا را
تعظيم كند و بزرگ و محترم بدارد آن براى او پيش خدايش بهتر است.وَ مَنْ يَتَّقِ
اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَيُعْظِمْلَهُ أَجْراًطلاق: 5.يُعْظِمْاز باب افعال است يعنى مزد او
را بزرگ ميگرداند.