وَ إِنْيَسْتَغِيثُوايُغاثُوابِماءٍ كَالْمُهْلِكهف: 29. «استغاثة» ممكن است از غوث يا از غيث
باشد و در «غوث»
گذشت.
غير:تغيير بمعنى تبديل و تحويل است.إِنَّ اللَّهَ لايُغَيِّرُما بِقَوْمٍ حَتَّىيُغَيِّرُواما بِأَنْفُسِهِمْرعد: 11. تقدير آيه چنين است:
«مابِقَوْمٍ مِنَ النِّعْمَةِ- ما بِأَنْفُسِهِمْ مِنَ الطَّاعَةِ وَ
الْعَدْلِ» يعنى:
خدا نعمتى را كه براى قومى است بنقمت تبديل نميكند تا آنها آنچه براى
خود از عدل و طاعت دارند تغيير بدهند آيه ديگرى چنين استذلِكَ بِأَنَّ
اللَّهَ لَمْ يَكُمُغَيِّراًنِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّىيُغَيِّرُواما بِأَنْفُسِهِمْانفال:
53. در «حسن»
گذشت كه اعمال ناشايست سبب نقمت خداوندى استوَ ما أَصابَكُمْ
مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْشورى: 30.
كلمه غير گاهى بمعنى «لا» و نفى صرف آيد كه در آن اثبات نيست مثلوَ هُوَ فِي
الْخِصامِغَيْرُمُبِينٍزخرف: 18. يعنى او در احتجاج فصيح نيست كه تقدير «لامبين» است.
گاهى براى اثبات است بمعنى «الّا» مثلهَلْ مِنْ خالِقٍغَيْرُاللَّهِ
يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِفاطر: 3.
كه بمعنى «الّااللّه» است.
«غير»
دائم الاضافه است در معنى و گاهى در صورت معلوم بودن معنى در لفظ
مقطوع الاضافه آيد و آن بواسطه اضافه معرفه نميشود كه توغّل در ابهام دارد. از
اقرب الموارد فهميده ميشود اصل آن بمعنى «سوى» استما لَكُمْ مِنْ
إِلهٍغَيْرُهُهود:
50. سواى او براى شما معبودى نيست.
غيض:فرو رفتن آب. در مجمع فرموده: غيض آنست كه مايع در عمق فرو رود «الْغَيْضُذَهَابُ الْمَايِعِ فِي
الْعُمْقِ» در اقرب الموارد آنرا يكى از معانى غيض شمرده است.