مطلع در آيه مصدر ميمى و بمعنى طلوع است. و در آيه «حَتَّىإِذا بَلَغَمَطْلِعَالشَّمْسِ وَجَدَهاتَطْلُعُعَلى قَوْمٍ ...»اسم مكان
و بمعنى محل طلوع شمس است. راجع باين آيه بعدا توضيح خواهيم داد.
اطْلاع: بمعنى ظاهر شدن و آگاه كردن است لازم و متعدى هر دو ميايد «وَما كانَ اللَّهُلِيُطْلِعَكُمْعَلَى الْغَيْبِ»آل عمران: 179. يعنى خدا عادت
نداشت كه شما را بر غيب مطلع كند.
اطّلاع: از باب افتعال بمعنى آگاه شدن است. «وَلا تَزالُتَطَّلِعُعَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ ...»مائده: 13. و نيز بمعنى اشراف و از بالا نگاه كردن است «قالَهَلْ أَنْتُمْمُطَّلِعُونَ.فَاطَّلَعَفَرَآهُ فِي سَواءِ
الْجَحِيمِ»صافات:
54 و 55.
يعنى آيا شما از جاى و حال رفيق من آگاهيد؟ پس سر بلند كرد و او را
در وسط آتش ديد. بعضى مطلّعون را نيز اشراف معنى كردهاند.
در آيه: «لَوِاطَّلَعْتَعَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ
مِنْهُمْ فِراراً»كهف: 18. گمان ميكنم بمعنى اطلاع ناگهانى است در اقرب گويد: «اطّلعفلان علينا: اتانا فجأة» يعنى اگر
ناگهان و بى مقدّمه بآنها نگاه ميكردى حتما از ترس فرار ميكردى ولى بعضى آنرا
اشراف معنى كردهاند گرچه آن نيز درست است. در نهايه آمده: «اطَّلَعَعَلَى الشَّيْءِ: عَلِمَهُ».
«فَاجْعَلْلِي صَرْحاً لَعَلِّيأَطَّلِعُإِلى إِلهِ مُوسى»قصص: 38. در جوامع الجامع، اطلاع
را بالا رفتن معنى كرده يعنى براى من بناى بلندى بساز تا بطرف خداى موسى بالا روم.
اين مطلب در نهايه نيز ذكر شده است.
«نارُاللَّهِ الْمُوقَدَةُ.
الَّتِيتَطَّلِعُعَلَى الْأَفْئِدَةِ»همزه: 6 و 7. ناگفته نماند:
اشراف نوعا توأم با تسلط است بنظر ميايد مراد از «تطلّع» تسلط و استيلا يعنى: آتش افروخته خدا كه بر دلها چيره شود. و احتمال
دارد كه بمعنى بروز و آشكار شدن باشد يعنى بر روى قلبها آشكار ميشود و آن ظاهرا سر
زدن از قلبهاست با بالا رفتن ضربان