اقرب گويد: آن اسم است از مصالحه مذكّر و مؤنّث هر دو بكار ميرود
گويند: «وَقَعَالصُّلْحُو وَقَعَتِالصُّلْحُ» صلاح: شايسته شدن. خوب شدن، و آن
ضد فساد است «صَلَحَالشَّيْءُ صَلَاحاً: ضد فسد» در
قرآن گاهى با فساد مقابل آمده و گاهى با سيّئه مثل «وَلا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَإِصْلاحِها ...»اعراف: 56
و 85. «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ
خَلَطُوا عَمَلًاصالِحاًوَ آخَرَ سَيِّئاً ...»توبه: 102.
«جَنَّاتُعَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ
مَنْصَلَحَمِنْ آبائِهِمْ»رعد: 23. «صلح» در
آيه بمعنى شايسته و خوب شدن است.
صالح: شايسته. آنچه يا كسيكه شايسته و خوب است و در آن فساد نيست.
مثل «مَنْآمَنَ بِاللَّهِ وَ
الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَصالِحاً»بقره: 62. «إِلَيْهِيَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُالصَّالِحُيَرْفَعُهُ»فاطر: 10. كه وصف عمل است. عمل
صالح و كار شايسته آنست كه مطابق عدل و انصاف باشد كه قهرا مفيد و مورد رضاى
خداست. «فَإِنَّاللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ
جِبْرِيلُ وَصالِحُالْمُؤْمِنِينَ»تحريم: 4. «وَكانَ أَبُوهُماصالِحاً»كهف: 82. صالح در اين آيات وصف شخص است.
مراد از آن در «دَعَوَااللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَناصالِحاً ...فَلَمَّا
آتاهُماصالِحاً ...»اعراف:
189 و 190.
ظاهرا تام الخلقه و بى عيب است.
چنانكه در «وَأَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَمِنْ عِبادِكُمْ وَ
إِمائِكُمْ»نور:
32. بمعنى لياقت و اهليت است.
صالحون: نيكوكاران. شايسته كاران. و آن پيوسته وصف اولو العقل آمده
اعم از ملك، انس و جنّ.
صالحات در وصف اعمال و زنان بكار رفته است. مثل «وَبَشِّرِ الَّذِينَ
آمَنُوا وَ عَمِلُواالصَّالِحاتِ»بقره: 25.