خواه بر گرداندن ذات شيىء باشد مثل «وَرَدَّاللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ»احزاب: 25. «فَرَدَدْناهُإِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها»قصص: 13. و خواه بر گرداندن حالت
باشد نحو «ثُمَرَدَدْناهُأَسْفَلَ سافِلِينَ»تين: 5. و مثل «يَرُدُّوكُمْبَعْدَ إِيمانِكُمْ
كافِرِينَ»آل
عمران: 100.
تردّد يعنى رفت و آمد پى در پى (مجمع) مراد از آن گاهى تحير در كار
است «وَارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ
فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْيَتَرَدَّدُونَ»توبه: 45. يعنى قلوبشان مضطرب گرديد و در اضطرابشان متحير و سر
گردانند.
ارتداد يعنى بر گشتن. «لاتَرْتَدُّواعَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ»مائده:
21. بعقب
و حالت اوليّه بر نگرديد از زيانكاران ميشويد.
همچنين استارتدادمعروف كه بر گشتن از دين است نحو «وَمَنْيَرْتَدِدْمِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ
حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ»بقره: 217.
مرّد مصدر ميمى است بمعنى بر گرداندن (صحاح- اقرب) ولى در قرآن لازم
نيز آمده است نحو «وَأَنَمَرَدَّناإِلَى اللَّهِ»غافر: 43. راستى باز گشت ما بسوى
خداست. در آياتى نظير «وَإِذا أَرادَ اللَّهُ
بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا-مَرَدَّلَهُ»رعد: 11. ممكن بمعنى باز گشت و يا باز گرداندن باشد.
مردود اسم مفعول است يعنى باز گشت شده «وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُمَرْدُودٍ»هود: 76.
«جاءَتْهُمْرُسُلُهُمْ
بِالْبَيِّناتِفَرَدُّواأَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما
أُرْسِلْتُمْ بِهِ ...»ابراهيم: 9. درباره مرجع ضمير «أَيْدِيَهُمْوأَفْواهِهِمْ» چند قول هست بنظر ميايد كه هر دو راجع به «رسل» است
يعنى مردم دست پيامبران را بدهانشان بر گرداندند يعنى بگفته آنها بى اعتنا شدند
گفتن آنها با نگفتن يكسان شد همچنين است اگر ضمير اوّلى بمردم و دوّمى برسل بر
گردد، پس از نظر فوق ديديم الميزان نيز هر دو ضمير را به رسل بر گردانده و گويد:
آن كنايه است از اينكه