معمولى باز ميدارد. و برخى از اشعار را رجز (بر وزن فرس) گفتهاند و
آن از لرزيدن پاى شتر اخذ شده زيرا كه آن شعر متحرك و ساكن و باز متحرك و ساكن است
مثل پاى شتر درد زده.
على هذا بعذاب. در قرآن مجيد از آن رجز اطلاق شده كه عذاب اضطراب
مخصوص و يا سبب اضطراب و پريشانى است «أُولئِكَلَهُمْ عَذابٌ مِنْرِجْزٍأَلِيمٌ»سباء: 5. براى آنهاست عذاب دردناكى از اضطرابى بخصوص «أَلِيمٌ»مرفوع و
صفت «عَذابٌ»است «فَأَنْزَلْناعَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوارِجْزاًمِنَ السَّماءِ»بقره: 59. بر ستمگران عذابى از
آسمان نازل كرديم.
«وَيُذْهِبَ عَنْكُمْرِجْزَالشَّيْطانِ»انفال: 11. تا وسوسه و اضطرابى كه
شيطان بدل شما انداخته از بين ببرد.
«وَثِيابَكَ فَطَهِّرْ. وَالرُّجْزَفَاهْجُرْ»مدّثر: 5. طبرسى فرموده «رجز» را ابو جعفر و حفص و يعقوب و سهل بضمّ راء و ديگران بكسر آن
خواندهاند زمخشرى و جوهرى و بيضاوى نيز بدو جور خوانده شدن تصريح كردهاند.
آنگاه آنرا گناه، عذاب و بت معنى كردهاند زمخشرى گويد: آن عذاب است
در مجمع از كسائى نقل شده كه رجز بكسر اول عذاب و بضم اوّل بت است. بيضاوى گفته:
رجز بضم اوّل لغتى است در رجز بكسر اول يعنى هر دو بيك معنىاند.
ناگفته نماند بهتر است آنرا همان اضطراب معنى كنيم و از مدلول لفظ
خارج نشويم آنوقت معنى چنين ميشود:
از اضطراب و ترديد بدور باش يعنى در پيشرفت دين ترديدى بخود راه مده
و يقين كن كه تو بر حقى و موفّق خواهى بود و اين سخن امر باستقامت و دلگرمى است
مثل «فَاصْبِرْإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ
حَقٌّ».
رجس:پليد. راغب آنرا شيىء قذر و پليد گفته در مجمع از زجاج نقل شده كه
رجس نام هر كار تنفر آور است اقرب و صحاح نيز آنرا پليد گفته و از فراء نقل ميكند
كه آن نظير