يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً»مىبينيم كه از سجده خبرى نيست.
«إِنَّاجَعَلْنا فِي
أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَىالْأَذْقانِفَهُمْ مُقْمَحُونَ»يس: 8 اگر بگردن كسى زنجير بزنند و آنقدر بگردانند تا زير چانهاش
برسد چنين شخصى سر ببالا خواهد ماند و قدرت پائين آوردن سر خود را نخواهد داشت.
آيه تشبيه است نسبت باهل فسق و غيره يعنى: ما بگردن آنها زنجيرهائى قرار دادهايم
كه تا بچانههايشان رسيده است و آنها سر ببالا گرفتگانند.
اذقان فقط سه بار در قرآن آمده كه نقل شد.
ذكر:ياد كردن، خواه با زبان باشد يا با قلب و هر دو خواه بعد از نسيان
باشد يا از ادامه ذكر (مفردات).
در قاموس آمده: ذكر بكسر اول بمعنى حفظ شيىء است در صحاح گفته:
ذكر و ذكرى خلاف نسيان است همچنين است ذكرة. طبرسى در ذيل آيه 40
بقره فرموده: ذكر حفظ شيىء و ضد آن نسيان است ...
راغب ميگويد: گاهى مراد از ذكر هيئت نفسانى است كه شخص بواسطه آن
ميتواند آنچه از دانائى بدست آورده حفظ كند و آن مانند حفظ است الا آنكه حفظ
باعتبار نگهداشتن و ذكر باعتبار حاضر كردن آن در ذهن است. و گاهى بحضور شيىء در
قلب و هكذا بقول اطلاق ميشود. تذكره بمعنى پند دادن و چيزى را بياد كسى آوردن است.
تذكّر از باب تفعل بمعنى ياد آورى است.
ناگفته نماند معناى جامع همان ياد- آورى بقلب و بزبان است كه در
ابتدا گفته شد اكنون لازم است ببعضى از آيات اشاره شود:
«لِمَنْكانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ
الْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَاللَّهَ كَثِيراً»احزاب: 21 بنظر ميايد مراد از ذكر در اين آيه اعم از يادآورى و ذكر
بزبان باشد.
«كَلَّاإِنَّهاتَذْكِرَةٌفَمَنْ شاءَذَكَرَهُ»مدّثر:
55، عبس: 12. يعنى آن ياد آورى است هر كه بخواهد آنرا ياد كند