«وَدَمَّرْناما كانَ يَصْنَعُ
فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ»اعراف: 137 آنچه فرعون و قومش ميساختند هلاك و نابود كرديم «ثُمَدَمَّرْنَاالْآخَرِينَ»شعراء: 172 «فَدَمَّرْناهاتَدْمِيراً»اسراء: 16 تدمير در تمام اين آيات بمعنى هلاك كردن است و چنانكه
ملاحظه ميشود هم در انسان و هم در غير او بكار رفته است.
روشن شد كه «دَمَّرَ» هم
بنفسه و هم با «على» متعدى ميشود بنا بر اين معنى آيه
اوّلى آنست كه:
خدا هلاكشان كرد و بر كفّار نظير آن است. راغب ميگويد در اين آيه
مفعول دمّر محذوف است در اين صورت بايد تقدير آن چنين باشد «دَمَّرَاللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا اخْتَصَّ بِهِمْ» زمخشرى نيز مانند راغب گفته
است.
دمع:اشك چشم. و جارى شدن اشك. مصدر و اسم هر دو آمده است (مفردات- اقرب) «تَرىأَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ
مِنَالدَّمْعِمِمَّا عَرَفُوا مِنَ
الْحَقِّ»مائده:
83 «تَوَلَّوْاوَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَالدَّمْعِ»توبه: 92
فيض بمعنى امتلاء و پر شدن و نيز بمعنى جريان پس از پر شدن آمده است چنانكه در
اقرب گفته در مجمع ذيل آيه اوّل ميگويد:
«فَيْضُالْعَيْنِ مِنَالدَّمْعِ» پر شدن آنست از اشك و در ذيل آية
دوّم فرموده: فيض جارى شدن بسبب امتلا است.
على هذا اگر «تَفِيضُ»*را در دو آيه بمعنى پر شدن بگيريم معنى چنين ميشود: مىبينى چشمشان
از اشك پر ميشود و اگر بمعنى جريان باشد معنى آنست: مىبينى چشمشان اشك مىريزد
ولى ترجمه تحت اللفظى آنست كه چشمشان از اشك جارى ميشود ممكن است اين تركيب مجازى
باشد مثل «فَاضَالْوَادِي» و «جَرَىالْمِيزَابُ» كه بمعنى آب از دره و
آب از ناودان جارى شد است و اين تركيب قهرا براى مبالغه است گوئى چشم از كثرت اشك
جارى است چنانكه بيضاوى