responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 359

و زمخشرى گفته است.

در كشّاف ذيل آيه اوّل ميگويد:

يعنى پر ميشود از اشك تا جارى شود زيرا فيض پر شدن ظرف و ريختن از جوانب آن است و در ذيل آيه دوّم ميگويد: من بيانيّه است اين مثل «تَفِيضُ‌ دَمْعاً» است و «مِنَ‌ الدَّمْعِ‌» تميز است و اين رساتر است از اينكه گفته شود: اشك جارى است زيرا گوئى چشم خودش اشك روان است.

دمغ: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ‌ فَيَدْمَغُهُ‌ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ ...» انبياء: 18.

راغب ميگويد: دمغ بمعنى شكستن مغز سر است «يدمغه» يعنى مخ آنرا ميشكند. جوهرى در صحاح گفته «دَمَغَهُ‌ دَمْغاً» يعنى او را زخم زد و زخم بمغزش رسيد.

در قاموس و اقرب نيز چنين گفته است. دَامِغَه زخمى است كه عمق آن تا دماغ يعنى مغز رسيده باشد.

معنى آيه چنين ميشود: حق را بر روى باطل مى‌نهيم كه مغز آنرا ميشكند آنگاه مى‌بينى كه باطل پوچ و ناچيز است مراد از آيه آن است كه حق باطل را ابطال ميكند ولى اين تعبير عاليترين تعبير است كه بگوئيم: حق مغز باطل را ميشكافد و ميشكند آنگاه پس از شكافته شدن مى‌بينى كه باطل ناچيز است. و قذف بمعنى انداختن و گذاشتن هر دو آمده است. اين كلمه در كلام اللَّه يكبار بيشتر نيامده.

دم: خون. اصل آن دمى است و بعضى دمو گفته‌اند (اقرب) «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ‌ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ ...» بقره: 173 جمع آن دماء است مثل‌ «أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ‌ الدِّماءَ ...

بقره: 30.

كلمه دم هفت بار و دماء سه بار در قرآن مجيد آمده است و خوردن خون بصريح آيات قرآن حرام و آن يكى از معجزات نه گانه حضرت موسى است كه در «جراد» و «تسع» گذشت و انشاء اللَّه در حالات حضرت موسى گفته‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 359
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست