اجازه خواستن از رسول خدا در تخلّف از امر اجتماعى است مؤيّد ما است.
لا جَرَمَ أَنَّماتَدْعُونَنِيإِلَيْهِ لَيْسَ لَهُدَعْوَةٌفِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِغافر: 43.
در الميزان آيه را چنين معنى ميكند: آنچه مرا بسوى آن ميخوانيد دعوتى
در دنيا و آخرت ندارد نه در دنيا پيامبرى از جانب بتها مبعوث شده و نه در آخرت كسى
بآنها رجوع خواهد كرد.
فَما كانَدَعْواهُمْإِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا كُنَّا
ظالِمِينَاعراف:
5 دعوى چنانكه در مفردات و اقرب گفته بمعنى دعا و ادّعاء است و آن در قرآن مجيد
چهار بار آمده و ظاهرا مراد همان خواندن و ندا است. يعنى آنگاه كه عذاب ما آمد
دعوى و گفتارشان اين بود كه: ما ستمكاران بوديم.
از قرآن كريم بدست ميايد كه آن در نداى شادى و اندوه هر دو آمده است.
قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لادُعاؤُكُمْفَقَدْ كَذَّبْتُمْ
فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماًفرقان: 77 عبء بمعنى قدر و منزلت است در مجمع و الميزان اختيار كرده
كه ضمير «كم» مفعول «دعاء» است
يعنى بگو پروردگارم براى شما اعتنا نميكند و قدرى نمينهد، وجود و عدم شما براى او
يكسان است شما حق را تكذيب كرديد آن تكذيب هميشه ملازم شما است ولى شما را ميخواند
تا از تكذيب برگرديد و يا حجّت بر شما تمام شود.
ولى باحتمال قوى «كم» فاعل
«دعاء» است يعنى خدايم بر شما قدرى نمينهد
اگر دعا و عبادتتان نباشد ولى شما تكذيب كرديد و اين تكذيب و يا عدم اعتناى خدا بر
شما هميشگى خواهد بود. ممكن است فاعل «يكون» همان
عدم قدر باشد ولى هيچ يك از دو احتمال مرا قانع نكرد.
دعىّ:پسر خوانده.وَ ما جَعَلَأَدْعِياءَكُمْأَبْناءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْواهِكُمْاحزاب: 4 خدا پسر خواندهها را
پسران شما