ضحاك گويد نمّامى و افشاء سرّ بر مشركان است ولى بهتر است گفته شود
مراد نقض عهد و مخالفت با حقّ است يعنى زن نوح و زن لوط با آندو نسبت بحقّ و دين
مخالفت كردند و ايمان نياوردند.
خوّان: صيغه مبالغه است يعنى بسيار خائن يا هميشه خائنإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ
كُلَخَوَّانٍكَفُورٍحج: 38.
خائنه در آيهيَعْلَمُخائِنَةَالْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُغافر:
19 ممكن
است مصدر باشد يعنى:
خيانت چشمها را ميداند و آن نگاه حرام است. طبرسى فرموده: خائنه مصدر
است مثل خيانت چنانكه كاذبه و لاغيه بمعنى كذب و لغو است بعضى گفتهاند از قبيل
اضافه صفت بسوى موصوف است يعنى «يَعْلَمُالْأَعْيُنَالْخَائِنَةَمِنْهُمْ» و در آيهوَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلىخائِنَةٍمِنْهُمْمائده: 13 راغب، جماعة مقدر كرده
يعنى «علىجماعة خائنة» ولى طبرسى آنرا بمعنى
خيانت گرفته و گفته: وزن فاعله در مصادر زياد است مثل عافية، طاغيه، كاذبه.
قول مجمع بنظر اقرب ميرسد.
خوى:سقوط. خالى شدن در مجمع و مفردات ميگويد: اصل خواء خالى شدن است
گويند «خوىبطنه من الطعام» شكمش از طعام خالى
شد. ولى ديگران سقوط و انهدام نيز گفتهاند در قاموس گفته «خوتالدار: تهدّمت و خوت و خويت: خلت من اهلها و ارض خاوية اى خالية»
همچنين است قول صحاح و اقرب.
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَخاوِيَةٌعَلى عُرُوشِهابقره: 259 فكر ميكنم كه خاويه در
آيه بمعنى ساقطه باشد گر چه در مجمع خاليه گفته است يعنى: يا مانند آنكه بر
دهكدهاى گذر كرد و آن بر سقفهاى خود منهدم شده بود گويا اوّل سقفها افتاده و بعد
ديوارها بر روى سقفها افتاده بود. در نهج خطبه 98 هست: