از طرف ديگر آمدن و رفتن دائمى شب و روشن شدن روز حكايت از تحوّل و
انقلاب دائمى جهان دارد.
در اوّل سوره تكوير از تكوير و خاموش شدن آفتاب و از منكدر و تيره
شدن نجوم و تبخير درياها و غيره سخن رفته پس از آن به خنّس و كنّس قسم ياد شده كه
اين سخنان از فرشته وحى است نه ساخته پيامبر (ص) بنا بر اين بنظر ميايد كه اين
اوصاف در باره ستارگان و خورشيدهاى بىشمار جهان است كه پيوسته در حال انقلاباند
و حكايت از انهدام عالم دارند معنى آيه شريفه چنين ميشود: پس نه، قسم به واپس
شوندگان روان و نهان شونده و بشب كه ميايد و ميرود و بصبح كه ميدمد و گسترش مييابد
كه اين سخنان قول فرشته بزرگوار است.
اينكه مفسّران آنها را سيّارات و عموم ستارگان گرفته و گفتهاند:
در شب آشكار ميشوند و در روز غائب ميگردند. بنظر ميايد كه اين سخن
خيلى سطحى است و اين اوصاف در باره غايب شدن در روز و برگشتن در شب نيست و اين
چندان دلالت بقيامت ندارد. ولى ما هم اگر در زمان گذشته مىبوديم مانند آنها رحمهم
اللّه ميگفتيم زيرا گذشت زمان و ترقّى علم در نماياندن مفاهيم عاليه قرآن سهم
بسزائى دارد.
الْخَنَّاسِالَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِالنّاس: 4 در باره خنّاس گفتهاند
نام شيطان است كه چون خدا ياد شود منقبض و نهان ميگردد. ولى ناگفته نماند: خنّاس
در آيه شريفه صفت وسواس استقُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ...مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِالْخَنَّاسِالَّذِي يُوَسْوِسُ فِي
صُدُورِ النَّاسِوسوسه در سينه و قلب آدمى است و بسيار بسيار مخفى و نهان است كه آدمى
كمتر وجود آنرا حسّ ميكند. لذا بايد گفت خنّاس بمعنى سخت نهان و صفت وسوسه است نه
صفت شيطان