فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواخواهد بود كه در آيهوَ مَااخْتَلَفَفِيهِ إِلَّا الَّذِينَ
أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى
اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَااخْتَلَفُوافِيهِ مِنَ الْحَقِبقره: 213 آمده است.
راجع بمطلب سوّم: بنا بر تحقيق فوق «لِذلِكَ»راجع برحمت است نه باختلاف كه اختلاف دينى مورد رضاى خدا نيست و علّت
خلقت نميتواند باشد. رجوع اشاره به «مُخْتَلِفِينَ»در صورتى صحيح بود كه مراد از اختلاف، اختلاف سلائق و روحيّات باشد
كه عامل مهمّ پيشرفت بشر است.
و اينكه رحمت مؤنّث است در آنصورت لازم بود «لتلكخلقهم» گفته شود بايد دانست رحمت مؤنّث حقيق نيست لذا آمدهقالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ
رَبِّيكهف:
98إِنَّ
رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَاعراف: 56 و نه فرموده: «هذه- قريبة».
خلق: (مثل
فلس) آفريدن و آفريده. ناگفته نماند اصل خلق بمعنى اندازه گيرى و تقدير است و چون
آفريدن توأم با اندازه گيرى است لذا خلق را آفريده و آفريدن معنى ميكنند. راغب
ميگويد: اصل خلق بمعنى اندازه گيرى درست ميباشد (التقدير المستقيم) و در ابداع
شىء ... و ايجاد آن بكار ميرود ...
در قاموس گفته خلق بمعنى تقدير است طبرسى ذيل آيه 29 بقره ميگويد: «أَصْلُالْخَلْقِالتَّقْدِيرُ» همچنين است قول ابن
اثير در نهايه.
امّا خلق بمعنى آفريدن مثلأَلا لَهُالْخَلْقُوَ الْأَمْرُاعراف: 54 بدان آفريدن و دستور مال
خداست و آن بدين معنى بيشتر از چهل بار در قرآن آمده است.يَتَفَكَّرُونَ فِيخَلْقِالسَّماواتِ وَ
الْأَرْضِآل-
عمران: 191ماخَلْقُكُمْوَ لا بَعْثُكُمْ إِلَّا
كَنَفْسٍ واحِدَةٍلقمان: 28.
امّا خلق بمعنى آفريده (مخلوق) نحوأَ إِذا كُنَّا عِظاماً
وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَخَلْقاًجَدِيداًاسراء: 49