شدن و بىخلط شدن است. طبرسى ذيل آيه 94 بقره ميگويد: اصل خلوص آنست
كه شىء از هر آلودگى صاف باشد راغب ميگويد: خالص مثل صاف است با اين فرق كه خالص
آنست كه آميختگى آن از بين رفته باشد ولى صاف گاهى بآن گويند كه اصلا آميختگى
ندارد.
فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُخَلَصُوانَجِيًّايوسف: 80 يعنى چون از ديگران خالص
شدند و فقط خودشان ماندند كه برادر بودند و از اهل مصر جدا شدند. معنى آيه چنين
ميشود:
چون برادران يوسف از يوسف كه برادرشان را رها كند مأيوس شدند از مردم
كنار گشتند در حاليكه ميان خود بنجوى و گفتگو مشغول بودند.
نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ
لَبَناًخالِصاًنحل: 66 مىنوشانيم بشما از آنچه
در شكم حيوانات هست از ميان گياه خورده شده و خون، شير خالص را كه بخون و گياه
آميخته است.
نا گفته نماند سرگين را تا وقتى كه در شكمبه است، فرث گويند لذا بهتر
است آنرا گياه جويده ترجمه كنيم.
أَلا لِلَّهِ الدِّينُالْخالِصُ ...
زمر: 3 بدان دين خالص و پاك شده از شرك براى خداست و خداوند فقط
عبادت خالص را مىپذيرد نه عبادت توأم با شرك و نه عبادت غير خدا را (الميزان)إِنَّاأَخْلَصْناهُمْبِخالِصَةٍذِكْرَى الدَّارِص: 46 در الميزان ميگويد: «خالصة» صفت موصوف محذوفى است و «باء» براى
سببيّت است يعنى: ما آنها را خالص كرديم بسبب خصلت خالصى كه تذكّر و ياد آورى دار
آخرت باشد.
اخلاص دين براى خدا، آنست كه دين را از شرك بت پرستان و تثليث نصارى
و تشبيه يهود و مطلق غير خدا، خالص و پاك و صاف كنيم. صيغههاى ماضى و اسم فاعل آن
همه راجع باين معنى است.