در مجمع ميگويد: خطب كار بزرگى است كه شخص در باره آن رفيق خود را
خطاب ميكند گويند اين خطب جليل است. در اقرب ميگويد: خطب بمعنى شأن و شغل است بزرگ
باشد يا كوچك و از آن است اين جمله «هَذَاخَطْبٌيَسِيرٌ وخَطْبٌجَلِيلٌ».
وَ إِذاخاطَبَهُمُالْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماًفرقان: 63وَ لاتُخاطِبْنِيفِي الَّذِينَ ظَلَمُوا
إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَمؤمنون: 27 مخاطبه چون با «فى» متعدى
شود معنى مراجعه ميدهد يعنى در باره ظالمان بمن مراجعه نكن و برگشتن عذاب را
مخواه.
قالَ فَماخَطْبُكَيا سامِرِيُطه: 95قالَ ماخَطْبُكُنَإِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِيوسف: 51 خطب در اين آيات بمعنى
امر است و عظمت نيز از آن استفاده ميشود چنانكه از طبرسى و راغب نقل شد در نهج
البلاغه هست
نا گفته نماند اگر فصل بمعنى فاصل باشد معنى آنست كه بداود حكمت و
كلام فاصل بين الحقّ و الباطل داديم و اگر بمعناى مصدر باشد معنى چنين است: باو
فهم و تشخيص كلام داديم و اين با قضاوت و غيره ميسازد لذا از ابن مسعود قضاوت و
فهم نقل شده. معنى آيه دوّم چنين است: گفت مرا بر آن كفيل كن و آنرا بمن ده و مرا
در سخن گفتن مغلوب كرد.