حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِي
عَيْنٍحَمِئَةٍ ...كهف: 86 «عَيْنٍحَمِئَةٍ»يعنى چشمهايكه در آن گل سياه هست
(مجمع- اقرب) ناگفته نماند: كسيكه در خشكى است چنان ميداند كه آفتاب از زمين طلوع
و در زمين غروب ميكند و كسيكه در درياست چنان مىبيند كه آن از دريا طلوع و در
دريا فرو ميرود، از آيه شريفه بدست ميايد كه ذو القرنين بآخرين آبادى در مغرب رسيد
كه پس از آن دريا بود و آفتاب در نظر بيننده در آبيكه در اثر لجن، سياه بنظر ميامد
و يا در آبيكه روى لجن را پوشانده بود، غروب ميكرد لذا فرموده «وَجَدَهاتَغْرُبُ»يعنى او چنان يافت نه اينكه واقع
از آن قرار بود.
طبق تحقيقات ابو الكلام آزاد محقق هندى ذو القرنين (بنظر او كوروش
كبير) در سفر اوّل خود براى سر كوبى دولت ليدى بطرف غرب (آسياى صغير) حركت كرد و
آفتاب را چنان ديد. ميگويد:
اكنون نقشه سواحل غربى آسياى صغير را برابر خود بگذاريم، در اين نقشه
مىبينيم كه بيشتر ساحل به خليجهاى كوچك منتهى ميشود مخصوصا در نواحى حدود «ازمير» كه دريا تقريبا صورت يك چشمه بزرگ بخود ميگيرد.
سارد (پايتخت كشور ليدى) در نزديكى ساحل غربى قرار داشت و چندان از
شهر ازمير فعلى فاصله نداشت، در اينجا ميتوانيم بگوئيم كوروش بعد از استيلاء بر
سارد به نقطهاى از سواحل درياى اژه نزديك ازمير ميرسد و در آنجا متوجّه ميگردد كه
دريا صورت چشمهاى بخود گرفته و آب نيز از گل و لاى ساحل تيره رنگ بنظر ميرسد. در
حوالى غروب اگر كسى اينجا ايستاده باشد خواهد ديد كه قرص خورشيد چنان مىنمايد كه
در آب محو ميشود، اين آن چيزى است كه قرآن از آن تعبير باين جمله مىنمايدوَجَدَها تَغْرُبُ فِي
عَيْنٍ حَمِئَةٍيعنى چنين ديد