از اين شش مورد، اوّلى و چهارمى مطلق و شامل دنيا و آخرت است دوّمى و
سوّمى و ششمى ظاهرا راجع بدنيا و پنجمى راجع بآخرت است و در نتيجهيَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ
بِغَيْرِحِسابٍهم در دنيا جارى است و هم در عقبى.
اكنون بايد ديد منظور از اين بى حسابى چيست؟
قبلا بايد بدانيم كه همه اين شش مورد فقط در باره روزى و نعمت و
پاداش دنيا و آخرت است و در باره عذاب دنيا و آخرت همچو چيزى نيست.
بعقيده بعضى از بزرگان چون بندگان و همه چيز آنها مال و مملوك خداست
و آنها در مقابل خدا نه عوضى دارند و نه استحقاقى پس روزى خدا عطيّه محض است و لذا
بغير حساب است.
على هذابِغَيْرِحِسابٍبمعناى بغير عوض و بغير استحقاق است. اين مطلب فى حدّ ذاته حق و ثابت
است ولى در باره تمام مردم ميباشد، بعبارت ديگر، خدا بهمه مردم بدون عوض و استحقاق
ميدهد و اين روزى دادن حقّى است كه خدا بعهده گرفته است بى آنكه مردم حقى بر خدا
داشته باشند. امّا از آياتيَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِحِسابٍ ...تَرْزُقُ
مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِحِسابٍيك نوع خصوصيت بنظر ميايد و اين حكم شامل همه مردم نيست و قيدمَنْ تَشاءُوَمَنْ يَشاءُمانع از عموم است.
مثلا آيهإِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِحِسابٍو آيهفَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ
الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِحِسابٍغافر: 40 با آنكه قيد «منيشاء» ندارد باز وصف صابران و «اولئك» كه
اشاره بنيكو كاران است قيد «بِغَيْرِحِسابٍ»اند.
بنظر نگارنده: بايد آيات قيامت را از آيات دنيا جداگانه حساب كرد گر
چه از جهتى بهم مربوطاند.