على هذا ظرفتَحْسَبُها جامِدَةًدنيا و ظرفتَمُرُّ مَرَّ السَّحابِو «تَرَى»قيامت
است.
آنوقت در بارهصُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍكه بعد از سراب شدن كوهها و تخريب
عالم آمده، فرموده: وقوع آخرت و انهدام دنيا، تكميل و اتقان دنياست و در آخر گفته:
در اين باره دو قول ديگر هست يكى آنكه آيه راجع بحركت جوهرى است و اينكه تمام
اشياء بجوهرهايشان حركت ميكنند تا انتهاى وجودشان و آن حشر و رجوع آنها بسوى
خداست، ديگرى آنكه آيه راجع بحركت انتقالى زمين است.
آنگاه قول اوّل را بقرينهتَحْسَبُها جامِدَةًمناسب دانسته و در باره قول دوّم
فرموده: آن نسبت بنفس آيه خوب است ولى در آنصورت آيه از آيه ما قبل و ما بعد كه در
باره قيامت است بريده ميشود همچنين از ذيل آيه كهإِنَّهُ خَبِيرٌ بِما
تَفْعَلُونَاست
قطع ميگردد.
بنظر نگارنده فرمايش ايشان از چند جهت قابل خدشه است:
الف: اگرتَحْسَبُها جامِدَةًراجع بدنيا و «تَرَى»وتَمُرُّ مَرَّ السَّحابِراجع بقيامت بود لازم بود «تراهاجامدة» يا نظير آن بگويد زيرا
كوهها را واقعا جامد مىبينيم نه اينكه جامد گمان ميكنيم خلاصه بگمان محلّى نيست
زيرا آن يقينى است وانگهى ظرف در جمله «تحسبو ترى» را دنيا و آخرت دانستن مشكل است و على الظاهر هر دو راجع
بدنياست چنانكه خواهيم گفت.
ب: اگرتَمُرُّ مَرَّ السَّحابِراجع بآخرت ميبود بايد گفته ميشد «قهراللَّه الّذى يفنى كلّ شىء» نه
اينكه «صُنْعَاللَّهِ الَّذِي
أَتْقَنَ»زيرا
وقوع قيامت هر چه باشد انهدام و فناى دنياست لذا مناسب نميايد اوّل بفرمايد كوهها
سراب و غبار ميشوند و نظم و محكمى خود را از دست ميدهند و بلا فاصله بگويد: «صُنْعَاللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ
كُلَّ شَيْءٍ»گر چه وقوع