از تصرّف در مال و ساير احوالش منع ميكند و جمع آن حجور است مثلوَ رَبائِبُكُمُ
اللَّاتِي فِيحُجُورِكُمْنساء: 23 و نادختريهايتان كه در حجر و ضمان و تربيت شمااند (از
مفردات).
حجر را گاهى عقل، گاهى منع و گاهى حرام معنى كردهاند ولى حق آنست كه
از راغب نقل شده و همه آنها از يك ريشه است.
كَذَّبَ أَصْحابُالْحِجْرِالْمُرْسَلِينَحجر: 80 اصحاب حجر همان قوم ثمود، قوم صالحاند طبرسى گويد: علّت اين
تسميه آنست كه نام شهرشان حجر بود و گفتهاند نام درّهاى بود كه در آن ساكن
بودند. بنظر نگارنده قول راغب قوىتر است زيرا حجر محلّى محصور از سنگهاست و چون
آنها از كوهها خانه ميتراشيدند (چنانكه ذيل آيه فوق است) و خانههايشان محصور از
سنگها بوده اصحاب حجر خوانده شدند يعنى مردميكه در محلّ محاط از سنگ زندگى
ميكردند.
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ
لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَحِجْراًمَحْجُوراًفرقان: 22 در مجمع از خليل نقل شده كه چون كسى در جاهليت در ماه حرام
شخصى را ميديد و ميترسيد كه او را بكشد ميگفت: حجرا محجورا يعنى كشتن من بر تو
حرام است ... مردم روز قيامت چون ملائكه را ديدند بگمان اينكه اين كلمه نفعشان دهد
در برابر ملائكه آنرا ميگويند. راغب نيز چنين گفته است.
نگارنده احتمال قوى ميدهم كه مراد از آن اظهار يأس از جانب كفّار است
يعنى روزى ملائكه را مىبينند در آنروز بر گناهكاران بشارتى نيست و گويند: رحمت
خدا بر ما حرام حتمى شد و ما از آن محروم گشتيم مثلسَواءٌ عَلَيْنا أَ
جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍابراهيم: 21 مؤيد اين سخن آنست كه
نظير اين جمله در بيان حائل ميان دو دريا كه اميدى برفع آن