responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 108

ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‌ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ‌ حِجَجٍ‌ قصص: 27 در الميزان هست:

حجج جمع حجّة است و مراد از آن سال است باعتبار آنكه در هر سال يك حجّ هست و از آن بدست ميايد كه در آنزمان حجّ بيت كه از شريعت حضرت ابراهيم عليه السّلام ميباشد در نزدشان معمول بوده است.

در الميزان از تفسير عيّاشى نقل شده‌

«سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْبَيْتِ كَانَ‌ يُحَجُ‌ قَبْلَ أَنْ يُبْعَثَ النَّبِيُّ (ص) قَالَ نَعَمْ وَ تَصْدِيقُهُ فى الْقُرْآنِ قَوْلُ شُعَيْبٍ حِينَ قَالَ لِمُوسَى حَيْثُ تَزَوَّجَ‌ عَلى‌ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ‌ حِجَجٍ‌ «وَ لَمْ يَقُلْ ثَمَانِيَ سِنِينَ».

معنى آيه چنين است: من ميخواهم يكى از دو دخترم را بتو تزويج كنم بر اينكه خودت را هشت سال بر من اجير كنى.

حجر: (بر وزن فرس) سنگ.

جمع آن احجار و حجارة است مثل‌ اضْرِبْ بِعَصاكَ‌ الْحَجَرَ ...

بقره: 60 فَهِيَ‌ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً بقره: 74 حجر (بر وزن فلس و تحجير آنست كه بر اطراف محلى سنگ بچينند محل تحجير شده را حجر (بر وزن علم) گويند حجر كعبه (حجر اسماعيل) از آنست طبرسى گويد علت اين تسميه ممنوع الدخول بودن آن در طواف است و ديار ثمود را از آن حجر گفته‌اند كَذَّبَ أَصْحابُ‌ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ‌ حجر: 80.

بدين اعتبار حجر را منع معنى كرده‌اند زيرا كه در آن يكنوع سنگينى هست. على هذا عقل را حجر گفته‌اند كه شخص را از خواسته‌هاى نفس منع ميكند هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي‌ حِجْرٍ فجر: 5 آيا در آن بر صاحب عقل سوگندى هست؟

و ايضا حرام را از جهت ممنوع بودن حجر گفته‌اند وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ‌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلَّا مَنْ نَشاءُ انعام: 138 گفتند اين انعام و كشت حرام است آنرا جز آنكه بخواهيم نميخورد.

گويند: فلانى در حجر فلانكس است يعنى در منع اوست و او را

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 108
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست