بِناصِيَتِها»هود: 56اتِّخَاذيعنى گرفتن توأم با قبول نحو «وَاتَّخَذَاللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا»نساء: 125 با مراجعه به المعجم
المفهرس در موارد استعمالاتَّخذواتّخذواو ساير صيغ آن از باب افتعال، بنظر ميايد كه در تمام موارد آن، گرفتن
توأم با قبول و با خوشنودى ملحوظ است.
امّامُؤَاخَذَة. راغب در مفردات گويد: در آيه «وَلَوْيُؤاخِذُاللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ»نحل: 61 از آنجهت از باب مفاعله
آمده كه مردم نعمتها را اخذ كرده و شكر بجاى نياوردهاند موأخذه بدين نحو طرفينى
است.
نا گفته نماند موأخذه در تمام موارد آن در قرآن بمعنى مجازات و اخذ
بعقوبت است، ميتوان گفت كه:
مفاعله در اين ماده بمعنى شدّت و تأكيد است و لازم نيست كه مفاعله
همواره بين الاثنين باشد چنانكه در «سافرتشهرا و عاقبت اللصّ» بين الاثنين نيست، گفته راغب درست بنظر نميرسد
ولى آيه «إِنَأَخْذَهُأَلِيمٌ شَدِيدٌ»هود: 102 مؤيد قول ما است.
آخِر: (بر
وزن فاعل) مقابل اوّل است «رَبَّناأَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً
لِأَوَّلِنا وَآخِرِنا» (مائده 114) تأخير مقابل تقديم و آخرون مقابل اوّلون است نظير «ثُلَّةٌمِنَ الْأَوَّلِينَ وَ
قَلِيلٌ مِنَالْآخِرِينَ» (واقعه: 14) در قرآن مجيد بقيامت و نشاء ديگر دار الآخرة، يوم الآخر،
اطلاق شده و اين از آن رواست كه زندگى دنيا اوّل و زندگى عقبى آخر و پس از آن است،
راجع بآخرت در «قيامت» بحث خواهد شد.
آخَر:
(بفتح خاء) غير. ديگرى.
مثل «لاتَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ
إِلهاًآخَرَ»اسراءِ:
22 با خدا، خداى ديگر مگير و مثل «فَتُقُبِّلَمِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَالْآخَرِ» (مائده:
27) از يكى قبول شد و از آن ديگرى پذيرفته نگرديد. جمع آخر (بفتح خاء) آخرون است
مثل «أَعانَهُعَلَيْهِ قَوْمٌآخَرُونَ» (فرقان: 4)
يعنى كفّار گفتند: در آوردن قرآن مردمان ديگرى او را يارى كردهاند. مؤنث