در اين صورت چه مانعى دارد كه بگوئيم استخوانهاى عانه و خاصره را از
جهت نرم بودن و خاك مانند بودن تريبه گفتهاند. اگر مفسّران گذشته در اين عصر بوده
و مجراى طبيعى منى را ميدانستند، ترائب را استخوانهاى عانه و خاصره معنى ميكردند.
در پرتوى از قرآن گويد:
ترائب كه جمع تريبه است در اصل لغت بمعناى چيز نرم و نفوذ پذير ...
و خاك مانند است. اين عبارت مبالغه آميز است زيرا مادّه اوّلى كه
تراب است بمعنى خاك ميباشد اگر مطلب آنطور بود امثال صحاح و قاموس مينوشتند. كه
تراب بمعنى نرمى است و خاك را از جهت نرم بودن تراب گويند. حال آنكه چنين
ننوشتهاند.
ترف:تَرَفُّهيعنى توسّع در نعمت (مفردات) ترف يعنى نعمت ابنِ عَرَفَه گفتهمُتْرَفكسى است كه بسر خود گذاشته شده
آنچه بخواهد ميكند و از وى جلوگيرى نميشود مجمع البيان ذيل آيه 16: اسراء.
بنا بر اين مترف بمعنى ثروتمند است، يعنى كسيكه باو نعمت زياد داده
شده و آن در صورت عدم ايمان سبب طغيان و سركشى استإِنَّ الْإِنْسانَ
لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنىعلق:
6، و از موارد استعمال آن در قرآن مجيد بدست ميايد كه ثروتمند و قدرتمند
سركش مراد است و شايد بهمين جهت است كه مجمع البيان آنرا در آيهإِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ
ذلِكَمُتْرَفِينَواقعه: 45، ممتنع از اداء واجبات
گفته است.
33، ملاقات آخرت را تكذيب كرده و در دنيا آنها را مرفّه و صاحب نعمت
كرديموَ
اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ماأُتْرِفُوافِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَهود: 116، ستمكاران بآنچه در آن
وسعت يافته بودند برگشتند و گناهكاران بودند.وَ ما أَرْسَلْنا فِي-
قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَمُتْرَفُوهاإِنَّا بِما