و در آخر فرموده: مشهور در كلام عرب،تَرَائِباستخوانهاى سينه و بالاى آنهاست. و
همين طور است در صحاح و قاموس و اقرب الموارد، در قاموس معانى ديگر نيز احتمال
داده است.
زمخشرى نيز آنرا استخوانهاى سينه گفته و مثل عطا صلب مرد و ترائب زن
گفته است. بيضاوى نيز مثل عطا و زمخشرى گفته و در ذيل قول خود مطلب ديگرى آورده
است.
صلب، در لغت هر چيز سخت و محكم و نفوذ ناپذير است در نهج- البلاغة در
صفت مؤمن آمده
«نَفْسُهُأَصْلَبُ مِنَ
الصَّلْدِ».
حكمت: 333 نفس مؤمن از سنگ سختر است و در اصطلاح بمهرههاى پشت و
مجارى نطفه مرد گفته شدهوَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْنساء:
23.
ناگفته نماند: قول عطا و زمخشرى و بيضاوى كه صلب را از مرد و ترائب
را از زن گرفتهاند بكلّى باطل و بى اساس است و در آيه شريفه نطفه زن مطرح نيست.
زيرا در آيه ما قبل ميگويد: انسان از آب جهنده كه از ميان صلب و
ترائب بيرون ميايد آفريده شده است. آب جهنده (ماءٍ دافِقٍ)فقط از مرد است نه زن وانگهى.
مقاربت، فقط سبب نزول نطفه مرد است و ربطى بنطفه زن ندارد.
نطفه زن در حدود پنج روز پس از قاعدگى از تخمدان جدا شده و وارد لوله
زهدان ميگردد و در حدود پنج و شش روز در آنجا زنده مىماند اگر در عرض اين مدت
مقاربت اتفاق افتاد يكى از سلّولّهاى نطفه مرد (اسپرماتوزئيد) وارد نطفه زن (اوول)
ميگردد و رشد آن شروع ميشود، انزال زن و لذّت او در حين مقاربت راجع بانزال نطفه
او نيست بر خلاف مرد.
و خلاصه: آيه شريفه راجع بنطفه مرد است و صلب و ترائب را بايد در
وجود مرد جستجو نمود. و آنكه مثل ابن كثير و غيره در باره ترائب زن صحبت و نقل
اقوال كردهاند