در اينجا چنانكه ملاحظه ميشود از «بينأيديهم» عمل نزديك و حاضر اراده شده ولى در آيه «فَجَعَلْناهانَكالًا لِمابَيْنَيَدَيْها وَ ما خَلْفَها
وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ»بقره: 65 ظاهرا مراد از «وَما خَلْفَها»اعمال گذشته باشد يعنى: آن عذاب را، عقوبت گناهان حال و گذشته آنها
قرار داديم، مگر آنكه نكال بمعنى عبرت باشد كه آنوقت مراد از «لِمابَيْنَيَدَيْها»امم حاضره و از «ماخَلْفَها»امم بعدى است ولى وجه اول قوى است.
و در آيه «مُصَدِّقاًلِمابَيْنَيَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ»مائده: 48 و نظائر آن، كتابهاى سلف
و گذشته مراد است كه پيش از قرآن بودهاند، و نزديك و پيش رو بودن لازم نيست.
بان:آشكار و ظاهر شد.
ناگفته نماند: بيان،بَيْنُونَةو تبيان همه از «بين» بمعنى
وسطاند. كه گذشت و چون وجود وسط توأم با انفصال و ظهور و انقطاع است لذا «بان» را بمعنى قطع شدن و آشكار شدن گفتهاند! ميگويند:
«بَانَالشَّىء عن الشَّىء» يعنى قطع
شد. و گويند: «بَانَالشّىءُبَيَاناً» يعنى آشكار و روشن شد. «انْظُرْ- كَيْفَنُبَيِّنُلَهُمُ الْآياتِ»مائده: 75 ثلاثى و افعال و تفعيل و
تفعّل و استفعال اين كلمه هم لازم و هم متعدى هر دو آمده است (قاموس).
15، چرا بر خود دليل روشنى نمياورند؟ «قَدْتَبَيَّنَالرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»بقره: 256، تفعّل در اينجا باحتمال
قوى براى حصول دفعة بعد دفعة است: يعنى كمال و رشد از ضلالت پر روشن گرديده «وَلِتَسْتَبِينَسَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ»انعام: 55، تا راه گناهكاران روشن
گردد.