گوئيم اولا اين سخن مخالف صدر آيه است، چطور ميشود كه خداوند، ابتدا
بدون قيد و شرط بفرمايد: باولى الامر اطاعت كنيد، بعد بفرمايد: در صورت تنازع چنين
و چنان كنيد، كسيكه مانند رسول (ص) بدون قيد و شرط، اطاعتش واجب است، آيا ميشود با
او نزاع كرد؟ مثلا آيا در مورد رسول (ص) معقول است كه بعد از اطيعوى مطلق اجازه
تنازع و مخالفت با او داشته باشيم؟! البته نه، همچنين است اولى الامر كه بحكم آيه،
مطاع مطلقند.
ثانيا كلمهى «تَنازَعْتُمْ»كه از باب تفاعل و دلالت بر اشتراك دارد، احتياج بتقدير ندارد،
معنايش اين است: اگر اختلاف كرديد، و با صدر آيه چنين ميشود: اى كسانيكه ايمان
آوردهايد اگر در چيزى اختلاف و نزاع كرديد آنرا بخدا و رسول برگردانيد، اين مطلب
خود بخود تمام است و احتياج بتقدير ندارد و گر نه مخالف باب تفاعل خواهد بود و
اينكه زمخشرى و بيضاوى گفتهاند «فَانْتَنازَعْتُمْ وَ اولِى الْأَمْرِ فِى شيءٍ» اشتباه محض است و با صدر
آيه، كه اطاعت مطلق را ميرساند مخالف است و تفسير برأى ميباشد، و اگر مقصود اين
بود ميفرمود «فَإِنْتَنَازَعْتُمْ مَعَهُمْ فِى
شَيْئِّ» و ضمير «معهم» باولى الامر بر ميگشت و مطلب تمام
ميشد.
152 و
آيهى «وَلَوْ أَراكَهُمْ كَثِيراً
لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِيالْأَمْرِ»انفال:
43 است
و چنانكه مىبينيم، احتياج بتقدير ندارد، چون تفاعل بين الاثنين را ميرساند يعنى «تنازعتمانتم بينكم فىالْأَمْرِ» منظور است.
چه قدر سبك و خندهآور است كه بگوئيم مراد از آيه، امراء، يا فقهاء و
يا امر بمعروف كنندگاناند يعنى اينها هم در رديف رسول (ص) اند و بدون قيد و شرط
مطاع مطلقاند!! آيا ميشود خداوند اينها را مطلق و