آنچه را با شماست تصديق مىكند به او ايمان بياوريد و او را يارى
كنيد، سپس (خداوند) به آنها گفت: آيا اقرار به اين موضوع داريد و پيمان مؤكد بر آن
بستيد؟ گفتند (آرى) اقرار داريم، (خداوند به آنها) گفت: (بر اين پيمان مقدس)
گواه باشيد من هم با شما گواهم». در اين آيه خداوند از مردم اقرار و اعتراف مىگيرد كه عهد و پيمان او
را پذيرفتهاند و آنگاه خود و ملائكه را شاهد بر اين اقرار قرار مىدهد. هر چند از
ظاهر آيه چنين استفاده مىشود كه خداوند بندگانش را ملزم و ملتزم به تبعات ناشى از
تعهدشان و پذيرش مسئوليت قرار مىدهد، ليكن به صورت تلويحى اين استفاده هم مىشود
كه خداوند اقرار بندگان به پذيرش تعهدات ناشى از عهدشان با خويش را حجّت و وسيلهاى
براى اثبات عهدشكنى احتمالى آنها قرار مىدهد. به نظر مىرسد همان طور، كه بسيارى از فقيهان نيز گفتهاند، آيه
ارتباطى با حجّيت اقرار ندارد. زيرا مطابق اين آيه، خداوند مردم را مخاطب قرار
داده است و در جهت تسجيل پذيرش تعهدات از جانب آنها خودشان و ملائكه و انبياء را
شاهد بر پذيرش عهود و تعهدات از جانب مردم قرار داده است و خود خداوند نيز شاهد بر
آن قرار مىگيرد. در حقيقت اقرار مردم در اين آيه در مقام بيان و اعلام اراده و
تراضى به پيمانى است كه از سوى خداوند پيشنهاد گرديده است. و بر اين عقد شهود موثقى
كه ملائكه و پيامبرانند، قرار داده شده است. بنابراين مفهوماين آيه مثبت ادعاى ما بر اينكه «اقرار عقلا به زيان خودشان الزامآور است» نخواهد بود.
و
اگر صرف اقرار مردم در اين آيه كافى بود لزومى نداشت كه خداوند بر اين پيمان شهود
بگيرد، نتيجه اينكه آيه من حيث المجموع نمىتواند مستند قاعده اقرار باشد. ب)«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صٰالِحاً
وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللّٰهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّٰهَ
غَفُورٌ رَحِيمٌ»[1]. «و بعضى ديگر
از آنها به گناه (نفاق) خود اعتراف كردند كه عمل صالح و فعل قبيح هر
دو بجاى آوردهاند، اميد باشد كه خدا توبه[1] توبه؛ 102.