صورتى قابل توجيه است كه تنها راه حفظ مال دفن آن باشد.[1] 2. مورد جلب منفعت هرگاه اولياى صغار براى ازدياد اموال آنان اعمالى انجام دهند و اين
اعمال بر حسب اتفاق موجب ضرر شود، ضامن نخواهند بود. براى مثال، اگر ولىّ به منظور
ازدياد آب اقدام به لايروبى قنات متعلق به مولى عليه كند و اين عمل به طور اتفاقى
موجب انهدام قنات شود، نمىتوان ولى را ضامن دانست؛ زيرا او محسن بوده است؛ يا اگر
ولى راه آب را به طرف باغ مولى عليه بگشايد تا زراعت او مشروب شود و اين عمل به
طور اتفاقى موجب تخريب مزارع صغار شود، ضمانى به وجود نخواهد آمد؛ زيرا ولى در اين
حالت محسن است. از ديگر مثالهايى كه فقها در اين مورد بيان كردهاند، اين است كه
اگر براى انجام دادن عبادتهاى استيجارى، پولى نزد حاكم به منظور استيجار افراد
مطمئن موجود باشد و حاكم شخصى را اجير كند و آن شخص پيش از انجام دادن عبادت
بميرد، اگر مالى از او باقى مانده باشد، حاكم از مال او برداشت مىكند و آن را به
مصرف استيجار مىرساند و اگر چيزى از او باقى نماند، ضمانى بر عهدۀ حاكم
نيست؛ زيرا او در اين عمل قصد احسان داشته و محسن بوده است. همچنين اگر ولى، اموال صغار را به اين خيال كه گرانتر خواهد شد، نگاه
دارد و بنابر اتفاق قيمت بازار پايين بيايد و يا آن اموال فاسد شود، ولىّ ضامن نيست؛
زيرا او محسن است. البته بايد پايين آمدن قيمت يا فساد متاع، اتفاقى صورت گرفته
باشد و چنانچه نزول قيمت و فساد متاع امرى غالب باشد، عمل ولىّ احسان نيست، بلكه
چه بسا اسائه و بدرسانى محسوب شود. براى مثال، چنانچه ولىّ منسوجات پشمى را كه در
تابستان دچار بيدخوردگى مىشوند، على رغم نزديكى فصل تابستان در معرض فروش قرار
ندهد، او را نمىتوان محسن محسوب داشت. به هر حال در اين گونه موارد اقدام بايد
عقلايى باشد. به همين دليل اگر كسى على رغم شدت گرما، ميوهها را به منظور گران[1] جواهر الكلام؛ كتاب الوديعه.