آورديم. حضرت رسول (ص) قدمى برداشت. پس از آن پرسيد آيا او دينى بر
عهده دارد؟ گفتيم دو دينار وام دارد. پس پيغمبر از نماز خواندن منصرف شد تا آنكه
ابو قتاده آن را قبول كرد و گفت دو دينار به عهدۀ من است. پيغمبر سؤال فرمود
آيا حق طلبكاران از ميت برى شد؟ ابو قتاده گفت بله يا رسول الله. پس پيغمبر بر ميت
نماز گزارد و گفت، راجع به دينارها چه اقدامى شد؟ ابو قتاده پاسخ داد يا رسول الله
همين ديروز متوفى درگذشته است و فردا بازگشت و گفت من پرداختم. پس رسول خدا فرمود
الآن آتش بر او سرد شد».[1] علماى اهل سنت در استناد به حديث مىگويند: وقتى ابو قتاده گفت من
دين را پرداختم، پيغمبر (ص) فرمود الآن آتش بر او سرد شد؛ يعنى پس از پرداخت دين.
پس برائت مديون پس از پرداخت دين حاصل شد و صرف ضمانت، موجب برائت نشد و در جواب
اين ايراد كه اگر صرف ضمانت موجب برائت نشد چرا پيغمبر (ص) با ضمانت، بر ميت نماز
گزارد، مىگويند: اين حالت نظير حالتى است كه متوفى مديون باشد و تركۀ كافى
هم به جا گذاشته باشد و اگر چه دين هنوز پرداخت نشده، اما مال كافى براى پرداخت آن
باقى است؛ يا آنكه متوفى دين داشته باشد و اين دين، مال معينى به عنوان رهن يا
وثيقه داشته باشد. در اين فرض نيز مىتوان گفت چون متوفى مديون بوده، پيغمبر (ص)
بر چنين ميتى نماز نمىگزارد و علت اجتناب پيغمبر (ص)، نبودن محلى براى پرداخت دين
متوفى بوده است و همين كه چنين محلى پيدا شد، پيغمبر (ص) بر ميت نماز گزارد؛ يعنى
ضمانت، موجب پيدايش وثيقه براى دين شد و چون پيغمبر (ص) از ملائت ضامن مطلع بود،
دين را با وثيقۀ معتبر مىشناخت؛ يعنى دين را سرانجام پرداخت شده تلقى مىكرد. بايد گفت اين پاسخ به هيچ وجه قانعكننده نيست؛ چنان كه بر اساس همين
حديث ابن ابى ليلى و ابن شبرمه و داوود به ناقل بودن ضمان اعتقاد پيدا كردهاند؛
چون پيغمبر با وقوع ضمان فرمود «وجب حقّ الغريم و برء الميّت منها» و برائت
ذمۀ ميت را[1] المغنى (همراه باشرح الكبير)؛ ج 5، باب ضمان، ص72.