شيخ ابوالفتوح رازى با اينكه در جايى از تفسير درباره تاريخ گذشتگان و قصص انبياء نوشته است: «بدان كه قصّاص ـ داستان سرايان ـ از وهب و كعب و جز ايشان، چندان محال و حشو ترهات ناشايست در قصه ايوب گفته اند، از آنچه عقلها منكر آن باشد و اضافت كرده بسيار فواحش در آب باب با خداى تعالى و با ايوب، و ما اين كتاب را صيانت كرديم از امثال آن احاديث و آنچه از آن حديثها مستنكر نيست و مخالف ادله عقل و مناقض آنچه در اصول به ادله نامحتمل به تأويل درست، شده است، طرفى بگوييم». [2] اما به هنگام نقل و عرضه داستان زندگانى گذشتگان و نقل قصص انبياء بدون توجه بسيارى از اسرائيليات را نقل كرده است. مرحوم شعرانى در اين زمينه نوشته اند: «در قصص انبياى گذشته، از عرائس ثعلبى فراوان نقل كرده است و چون اخبار ضعيف در عرائس بسيار است و اعتماد بر آن نيست، خواننده اين تفسير را شگفت آيد كه مردى عالم مانند ابوالفتوح كه اعتماد بر روايت غير ائمه عليهم السلام را مطلقاً جايز
[1] اسرائيليات در تفاسير، (پايان نامه كارشناسى ارشد)، به راهنمايى محمدعلى مهدوى راد و استاد مشاور سيد محمدباقر حجتى، دانشكده الهيات و معارف اسلامى، تهران: ۱۳۷۳ش، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۴ و ۲۱۸ ـ ۲۲۰.