responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 214

كسى بر ايشان مطّلع شوند بداند كه حال ايشان چنين بود. چون آن بخواندند، به شگفتى فرو ماندند و مؤمنان را يقين بر يقين زيادت شد به قدرت خداى تعالى بر احياى موتى، و از آن شگفت ماندند كه ايشان همچنان جوان و تازه و به قوّت مانده بودند. رنگ رويشان نگرديده بود و نه جامه ايشان شوخگن شده. آن گه اين دو رئيس نامه نوشتند به آن پادشاه صالح كه نام او «بندرسيس» بود كه به تعجيل بيايى [بياييد] تا آيتى بينى [بينيد] از آيات خداى تعالى كه با خلقان نمود، بر صحّت بعث و نشور. و آن قصّه شرح دادند در نامه.
چون ملك صالح، نامه برخواند، از سرير ملك فرود آمد و روى بر خاك نهاد پيش خداى تعالى و بسيار بگريست و تضرّع كرد خداى را و شكر گزارد بر اظهار آن آيات. و برخاست با لشكر و اهل آن شهر، آنجا آمد و آن حال بديد و ايشان در غار به عبادت و تسبيح و تهليل مشغول بودند.
آن گه او را بپرسيدند و بر او سلام كردند و گفتند: ما تو را وداع مى كنيم كه خداى تعالى ما را با حال اوّل خواهد بردن كه ما از خداى خواسته ايم. و پهلو بر زمين نهادند و بخفتند و خداى تعالى جان ايشان برداشت.
پادشاه فرمود تا براى كفنشان جامه هاى فاخر كردند و تابوتهاى زرين ساختند و خواست تا ايشان را در آنجا نهند. در خواب ديد كه زر و ديبا گرد ايشان مگردان و ايشان را همچنان در غار رها كن. ايشان را همچنان رها كرد و خداى تعالى ايشان را محجوب كرد بر غيب كه كس نيارست گرد ايشان گرديدن و تعرّض ايشان كردن. و بفرمود تا بر در آن غار مسجدى بنا كردند كه مردم در آنجا نماز كردندى و آن حاجتگاهى شد. و آن وقت كه احوال ايشان ظاهر شد، آن روز عيدى ساختند و در عبادت بيفزودند. اين حديث اصحاب كهف است. (تفسير ابوالفتوح رازى، چاپ ۲، ج ۶، ص ۳۸۳ ـ ۳۹۲، و چاپ ۳، ج ۶، ص ۳۷۵ ـ ۳۸۴).

نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 214
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست