باب حطّة حسينعلى يوسف زاده، على اسدى باب حطّة: از درهاى مسجدالاقصى و
جايگاهىمقدس براى توبه درميان بنىاسرائيل حطه را در لغت، برگرفته از ريشه «ح- ط- ط»
مىدانند.[1] معانى گوناگون و در عين حال قابل جمعى كه در
واژهنامههاى عربى براى ريشه ياد شده آمده است، نشان مىدهد كه فرونهادن و پايين
آوردن چيزى يا كسى از جاى و جايگاه بالاى آن، اعم از اينكه مادى يا معنوى باشد،
اصلىترين مؤلّفه معنايى آن است[2]، از اين رو بر زمين نهادن بار
چارپايان،[3] تنزل مقام، برداشتن بار و سنگينى تكليف يا گناه از دوش
انسان[4]، پايين آمدن بهاى كالا[5] و ... از
مصاديق گوناگون اين معنا در كاربردهاى متفاوت آن است. واژه حطّة، دوبار در قرآن آمده است. (بقره/ 2،
58؛ اعراف/ 7، 161) عربى يا دخيل بودن آن از چالشهايى است كه توجه واژه پژوهان
قرآنى و مفسران را به خود معطوف ساخته است. ديدگاه مشهور فرهنگ نويسان عربى[6]،
واژهپژوهان قرآنى[7] و نيز مفسران شيعه[8] و سنى[9] آن را عربى
مىداند. در مقابل، برخى از صاحبنظران، حطه را از واژگان دخيل مىشمارند، با اين
تفاوت كه فراء آن را نَبطى[10]،[1] . الصحاح، ج 3، ص 1119، «حطط»؛ مقاييساللغه، ج 2، ص 13؛ المصباح، ج 1، ص 141، «حط»
[2] . مفردات، ص 242؛ تاج العروس، ج 10، ص216، «حطط»؛ ترتيب العين، ص 186، «حط»
[3] . الصحاح، ج 3، ص 1119؛ ترتيب العين، ص186، «حط»؛ النهايه، ج 1، ص 402، «حطط»
[4] . ترتيب العين، ص 186؛ القاموس المحيط،ج 2، ص 894- 895، «حط»؛ تاجالعروس، ج 10، ص 216- 217، «حطط»
[5] . لسان العرب، ج 3، ص 226؛ تاج العروس،ج 10، ص 216؛ مجمع البحرين، ج 1، ص 533، «حطط»
[6] . الصحاح، ج 3، ص 1119؛ ترتيب العين، ص186؛ المصباح، ج 1، ص 141، «حط»
[7] . مفردات، ص 242؛ الغريبين، ج 2، ص 460؛التحقيق، ج 2، ص 243- 244، «حط»
[8] . التبيان، ج 1، ص 263- 264؛جوامعالجامع، ج 1، ص 53؛ غريب القرآن، ص 343
[9] . جامع البيان، مج 1، ج 1، ص 427- 428؛التفسير الكبير، ج 3، ص 89-/ 90؛ البحر المحيط، ج 1، ص 360
[10] . تاج العروس، ج 10، ص 218؛ معانىالقرآن، ج 1، ص 38؛ واژههاى دخيل، ص 180