و عمر بن عبدالعزيز بر اثر در پيش گرفتن
سياستهاى متفاوت از ديگر حكمرانان بنىاميه، و عدم لعن امام على عليه السلام و
بازگرداندن فدك به فرزندان فاطمه عليها السلام[1] و برخى
اصلاحات از بقيه مشهورترند. حكومت امويان، از آغاز با چالشهايى رو به رو
شد. علويان و هواداران ايشان، خوارج و عباسيان هريك جنبشهايى را برضد بنىاميه به
راه انداختند. قيام حجر بن عدى (در دوران معاويه)، قيامهاى امام حسين عليه السلام،
ابنزبير، مختار، توابين، زيد بن على، يحيى بن زيد، عبدالله بن معاويه و قيامهاى
متعدد خوارج از جمله آنهاست. در نهايت، نهضت عباسيان با تكيه بر قواى خراسانى و با
شعار «الرضا من آل محمد» تومار حكومت امويان را به سال 132 هجرى درهم پيچيد. با سقوط حكومت اموى، كسان بسيارى از بنىاميه
به دست عباسيان كشته شدند[2] و يكى از امويان به اندلس كه حدود 30
سال قبل فتح شده بود گريخت و در آنجا حكومتى تأسيس كرد كه به حكومت امويان اندلس
شهرت يافت و حدود سه قرن دوام آورد.[3] بنىاميه در شأن نزول آيات چنان كه اشاره شد ميان بنىاميه و بنىهاشم از
جمله شخص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله دشمنى ديرينهاى وجود داشت. اين دشمنى
تقريباً در تمام طول مدت 23 سال رسالت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله قبل و بعد
از هجرت ادامه داشت و موضعگيريهاى افراد طايفه بنىاميه در برابر قرآن كريم و
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله موجب نزول آياتى از قرآن كريم درباره آنها شد.
از آنجا كه نزد خداى متعالى و قرآن كريم رفتار انسانها اهميت دارد نه نام و نَسَب
و امور غير اختيارى آنها، در هيچ آيهاى از قرآن كريم به طور رسمى و صريح نامى از
طايفه بنىاميه نيامده است، چنان كه از هيچ قبيله و طايفه ديگرى نيز با نام ياد
نشده است، بلكه همچون ساير[1] . مروج الذهب، ج 3، ص 205؛ تاريخيعقوبى، ج 2، ص 305- 306
[2] . الامامة والسياسه، ج 2، ص 166- 168؛المحبر، 485؛ الاغانى، ج 4، ص 343- 351
[3] . التنبيه والاشراف، ص 285