زندانى شدن آنها چندان سازگارى نيست. نگرفتن بهاى آذوقه و قرار دادن پنهانى آن در
ميان بار برادران براى ترغيب آنها به بازگشت دوباره (يوسف/ 12، 62)، يادآورى
احترام و مهمان نوازى خويش (يوسف/ 12، 59) و مشروط كردن جواز ورود آنان به مصر و
تهيه دوباره آذوقه، به همراه آوردن بنيامين، همه در ارتباط با زمينه سازى براى
آمدن دوباره آنها و همراه آوردن بنيامين، قابل ارزيابى است: «فَان لَم
تَأتونى بِهِ فَلا كَيلَ لَكُم عِندى و لا تَقرَبون». (يوسف/ 12، 60)
برادران قول مؤكد مىدهند كه ضمن گفت و گو با پدر و راضى كردن او، بنيامين را نزد
يوسف عليه السلام بياورند: «قالوا سَنُروِدُ عَنهُ اباهُ و انّا
لَفعِلون». (يوسف/ 12، 61) تلاش برادران براى بردن بنيامين برادران در تلاش براى جلب رضايت پدر و همراه
بردن بنيامين، ابتدا، شرط يوسف عليه السلام مبنى بر آوردن بنيامين به عنوان جواز
ورود دوباره به مصر و تهيه آذوقه را يادآورى مىكنند، تا با توجه به قحطى و
خشكسالى و نياز شديد خانواده به آذوقه، رضايت پدر را به دست آورند:
«فَلَمّا رَجَعوا الى ابيهِم قالوا يابانا مُنِعَ مِنَّا الكَيلُ فَارسِل مَعَنا
اخانا نَكتَل و انّا لَهُ لَحفِظون». (يوسف/ 12، 63) اشاره به اندك بودن آذوقهاى
كه گرفتهاند و آوردن يك بارِ اضافى گندم نيز در اين زمينه قابل ارزيابى است: «... و
نَزدادُ كَيلَ بَعيرٍ ذلِكَ كَيلٌ يَسير». (يوسف/ 12، 65) از ظاهر آيه برمىآيد
كه در هر بار، بيش از يك بارِ شتر به هر نفر آذوقه نمىدادهاند. علاقه فراوان يعقوب به بنيامين و نگرانى او
نسبت به جان وى، به ويژه با توجه به سابقه برخورد برادران بايوسف و نيز احتمال
وجود خطر براى او از جانب عزيز مصر نيز مانع از آن مىشد كه پدر با رفتن وى موافقت
كند.[1] برادران در تلاش براى رفع اين نگرانيها از يك سو به
بازگرداندن بهاى آذوقه اشاره مىكردند كه مىتواند نشانه لطف، مهربانى و خيرخواهى
عزيز مصر نسبت به آنان باشد[2] و از سوى ديگر بر حفظ و حراست از
بنيامين[1] . جامعالبيان، مج 8، ج 13، ص 14؛مجمعالبيان، ج 5، ص 378؛ قس: كتاب مقدس، تكوين 42: 38- 29
[2] . جامع البيان، مج 8، ج 13، ص 14- 15؛روض الجنان، ج 11، ص 112