نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد جلد : 1 صفحه : 39
آن است كه گفتيم و عرف دليل آن مى كنند و در كلام ما همچنين چنان كه شاعر گفت : شعر: خاموش باش خشگ فرو پژ و بمير . ۳ . ذيل تفسير آيه : «وَلَمَّا سُقِطَ فِى أَيْدِيهِمْ» [1] گويد : واين عبارتى است و كنايتى از پشيمانى بر سبيل مبالغه عربِ پشيمان را، گويد كه سَقَطَ في يَدِهِ و اسقط في يده. پندارى كه آنچه مضرّت او در آن است در دست او نهادند. چون بداند كه آنچه كرده بد بود، پشيمان شود. و اين از جمله كنايات مليح است و نيز در جاى خجالتْ مستعمل باشد و به زبان ما نيز چون كسى پشيمان و خجل شود از كارى گويد: از دست در افتادم. كه آن ديدم و بر حق ايشان هر دو بود هم پشيمانى و هم خجالت . ۴ . ذيل تفسير آيه: «فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا [2] گويد : و در عرب معروف است كه چون كسى را كارى روان باشد گويند: الرِّيحْ لَهُ وَتَهَبَ لَهُ الرِّيح . و به زبان ما گويند: باد باد اوست ... . ۵ . ذيل تفسير آيه: «يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ» [3] مى گويد : مى خواست ديوار كه بيفتد. اين از مجازات قرآن است و اين عبارت نيز به لغت ما آيد، ديوار كه بخواست افتاد يا بخواهد افتاد ... . ۶ . ذيل تفسير آيه: «طَـلْعُهَا كَأَنَّهُو رُءُوسُ الشَّيَـطِينِ » [4] گويد : ... امّا تشبيه او به سرهاى ديوان به آن كه كس نديده است و اين تشبيهى باشد بى فايده. در او چند قول گفتند؛ يكى آن كه قبح صورت شيطان در