نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد جلد : 1 صفحه : 153
برترين جهاد
ابو اُمامه روايت كند كه رسول صلى الله عليه و آله گفت : اَفْضَلُ الجَهادِ كَلِمةُ حَقٍّ عِنْدَ اِمامٍ جائرٍ؛ گفت : فاضل تر جهادى كلمتى حق بود نزديك اميرى ظالم. [1]
برخى از گمان ها گناه است
عبدالرحمن عَوفْ گفت : شبى با عمر به عسس به در سرايى رسيديم، از آن جا روشنايى مى آمد. گوش باز كرديم آواز مردى مى آمد و آواز زنى، غنايى مى گفت به آواز نرمى، ما در بزديم، در بگشادند. رفتيم مردى را ديديم قدحى در دست با زنى نشسته. عمر مرد را بشناخت. او را گفت : يا فلان، تو به اين جايى؟ مرد گفت : و تو به اين جايى؟ عمر گفت : اين زن تو را كه باشد؟ گفت : او حلال من است. گفت در آن قدح چيست؟ گفت : آب است... مرد گفت : يا اميرالمؤمنين، دانى كه ارتكاب نهى خداى كردى : قال اللّه تعالى : وَلا تَجَسَّسُوا و تو تجسس كردى، توبه كن و به سلامت بازگرد. [2]
بهترين مردم
راوى خبر گويد كه : يكى رسول را سؤال كرد و گفت : يا رسول اللّه ! اَىُّ النّاسِ خَيْرٌ؟ قال : مَنْ طالَ عُمُرُهُ وحَسُنَ عَمَلُهُ ؛ از مردمان كه بهتر است اى رسول اللّه ؟ گفت : آن كه عمرش دراز بود و عملش نكو بود. گفت : از مردمان كه بدتر است؟ گفت : آن كه عمرش دراز بود و عملش بد بود. رسول صلى الله عليه و آله گفت : السَّعادةُ كُلُّ السَّعادةِ طُول