يا
ج د- و اگر خاص بود ببعضى احوال نامعين قضيه جزويه بود- چنانك گاه بود كه چون ا ب بود
ج د بود- و گاه بود كه يا ا ب بود يا ج د- و اگر كميت احوال مذكور نبود مهمله بود-
چنانك اگر ا ب بود ج د بود و يا ا ب بود يا ج د- و سالبه در هر بابى بر آن قياس چنانك
معلوم است- مثلا در مخصوصه امروز چنين نيست كه اگر- و در كليه هرگز چنين نبود كه اگر-
و در جزويه گاه بود كه چنين نبود كه اگر- و در مهمله چنين نبود كه اگر- و در منفصلات
بجاى اگر يا- و در سالبه جزوى چنانك گفتيم- گاه بود كه چنين نبود و چنين نيست كه هر
گاه- چه سلب خاص و سلب عام يكسان بود در دلالت- و حكم مهمل همان است كه گفته آمد- و
سورها در لغت تازى- كلما كان و ليس البته اذا كان- و قد يكون اذا كان و قد لا يكون
اذا كان- يا ليس كلما كان باشد- و حال عموم و خصوص اين شش قضيه- در صدق از اين لوح
در نظر آيد- چه حكم در قضايا- كلى بود در ايجاب يا كلى در سلب- يا جزوى در هر دو جانب-
و مهمله موجبه در آن حال كه كلى ايجابى- يا جزوى ايجابى بود صادق بود- و سالبه در كلى
سلبى