بر
حال مردان كار از جانبين- و عدد و عدت هر يك و ممارست ايشان حروب را- و ثبات و عزايم
ايشان و آنچه از آن مددى متوقع بود- يا بوبالى باز گردد- و اصناف تعبيهها و مكايد
و دفع هر يك- و عواقب محمود و مذموم هر فعلى- و تجارب هر طايفه از گذشتگان و اهل روزگار
خود واقف بود- ج محافظت شهر- و در آن باب بايد كه بر حال بلاد سهلى و جبلى- و برى و
بحرى و سردسير و گرمسير- و وجه محافظت هر يك و بر اوضاع شهر خود- و مواضع مقابلت و
در بندها و جايهاى استوار و نااستوار- و اصناف حيل و دفع هر يك و حال ثبات مردم- و
كيفيت اصلاح آن و حال ذخاير ضرورى و غير ضرورى- و وجه ترتيب هر يك- و كيفيت استعانت
از هر صنفى از اصناف مردم واقف بود- د امور شرايع و سنن- و آن دو نوع بود كليات و جزويات-
و كليات در شرايع عام غير مكتوب- آنست كه اقوال حكما و عقلا بان ناطق است- و در شرايع
مكتوب آنچه كتب انبيا بر آن مشتمل است- و تفاريع آن آنچه مجتهدان فقها آن را- از قوت
بفعل آوردهاند- و آن جمله ساخته و پرداخته است- و اما جزويات و آن محافظت سنتها و
دولتها بود- و اين باب خطيرترين ابواب خطابت بود- و مشير در آن بايد كه عالمترين و
ماهرترين ديگر خطبا بود- و اول بايد كه حال اشتراكات مفرد و تركيبات متولد از آن- و
آنچه بمقتضاء هر اشتراكى بود از عادات و اخلاق- و اسباب انعقاد و انفساخ اشتراكات واقف
باشد- چه مقتضى اشتراك اتحاد غرضى بود جماعت را- و مقتضى افتراق- پديد آمدن اضداد ايشان
از خارج بحسب مضادت غرض- يا از داخل بسبب عنف بافراط يا مسامحت بافراط- كه از مديران
صادر شود و اقتضاء فسخ عزايم ديگران كند- و اصناف سياسات كه حافظ اشتراكات بود چهار
است- و بانشعاب شش بود- ا سياست وجدانى- و آن سياستى بود كه صاحبش بشركت غير در آن
راضى نبود-