كه
تو فهم نكردهاى- و بايد كه مجيب تسليم سؤال سايل بر سبيل قطع نكند- بل تجويز و شك
را مجالى بازمىگذارد- و مىگويد چنين دانم و چنين پندارم- تا بيكبار زمام اختيار از
دست بنداده باشد- و در جمع مسائل كه سايل كرده باشد- البته بجواب مشغول نشود تا آن
را مفرد و منفصل نكند- و هيچ سخن مبهم و مجمل از سايل قبول نكند- تا معين و مقسوم نگرداند-
و آنچه هر دو طرف مشهور بود- هيچ كدام مطلقا مسلم ندارد- بل بقيود و لواحق خاص گرداند-
چنانك از مناقضت خالى شود- و بايد كه داند كه- مشهور بحسب طبيعت و نيت بسيار بود كه
ظاهر نتوان كرد- و بحسب قول و جميل و سنت ظاهرتر بود- پس ميل بتسليم طرف اول نكند-
كه تشنيع را مجال بيشتر بود- و بايد كه اجزاء قياس را- از حدود و مقدمات يك يك مفصل
گرداند- و با يكديگر و با نتيجه نسبت دهد- و بحسب شرايط مذكور در تاليف آن نظر كند-
تا اگر مشتمل بر غلطى بود بر آن واقف شود- اين است آنچه خواستيم كه در اين فن بيان
كنيم- و اكثر اين معانى- از آنچه پيش از اين گفتهايم خود معلوم شود- و اصحاب طبايع
سليمه را باشد- كه در وقوف بر مواضع غلط بتعليم قوانين احتياج نبود- چه اذهان ايشان
به آسانى بر آن وقوف يابد و الله اعلم