بنهند-
و مصادره بر مقابل مطلوب شش نوع بود- ا آنك بدل مطلوب نقيضش گيرند- ب آنك ضدش گيرند-
ج آنك در جزوى مقابل آن حكم گيرند- كه در كلى دعوى كرده باشند- د آنك ضد لازم حكم گيرند-
كه در مقدمات وضع كرده باشند- ه يا لازم ضدش و يا ملزوم ضد لازمش- تا چون از نتيجه
ارتقاء كنند- مؤدى بود باخذ الشيء فى بيان نفسه- و علت فساد در مصادره بر مطلوب- متعلق
نتيجه بود كه بعينه يك مقدمه بود- و مصادره بر مقابل مطلوب- از مقدماتى بود كه متناسب
نبود- بل يكى صادق يا مشهور بود و ديگر بخلاف- و حال مقدمات در شهرت و عدم شهرت سبب
حال نتايج بود- پس اگر مقدمات مختلط بود نتيجه بحسب امتزاج بود- در وسط يا مايل بيك
طرف- و باشد كه مقدمات غير منتج مشهور- بهتر از منتج غير مشهور بود- چون اول باندك
زيادتى منتج شوند- و رواج قياس فاسد در جدل دليل قصور مجيب بود در صناعت
فصل
سيوم در وصاياى مشترك ميان سايل و مجيب
بايد
كه كسى كه خواهد صناعت جدل او را ملكه شود- بعد از تحصيل ادوات مذكور- عكس قياس بنقيض
عادت كند- و در استنباط قياسات بسيار از يك قياس جهد كند- تا چون اخفاء عكس كند- بحيلت
و عكس را شهرتى بود- بتلطف از نفس قياس نقض او تواند كرد- و بايد كه بر يك مطلوب از
مواضع مذكور- حجتهاى بسيار تواند گفت- تا او را در آن باب دربتى تمام حاصل شود- و بر
مقابلش از مواضع ديگر همچنين- و در نقض يك يك مقدمه از هر دو جانب بمقاومات- هر جهد
كه ممكن باشد بجاى مىآورد- تا در اثبات اوضاع متقابل ماهر شود- و بر وجوه تحرز از
ابطال واقف گردد- و افضل متقابلين را از اخس تميز تواند كرد- تا يكى بايثار خاص گرداند
در وقت حاجت- و از ديگر احتراز كند- و بايد كه مسائل مختلف فيه- و طرق نصرت هر وضع
را حافظ بود- و بايد كه حدود اصول و مبادى صناعتى را- كه در آن شروع كند نيك مستحضر
باشد- كه بهرى قياسات از آن منشعب شود-