وجود
مثلث- همان قول حد حقيقى مثلث گردد- پس برهان بوجهى- اعانت كرده باشد بر اعطاء حد حقيقى-
و اين است سبب آنك- مطلب هل بسيط ميان دو مطلب ما متوسط است در مرتبه- و در موضوعهائى
كه برهان بر هل مركب بود- و افادت وجود عرضى ذاتى كند موضوعى را- بشرط آنك- حد اوسط
هم علت وجود اكبر باشد علتى ذاتى مساوى- و هم علت وجودش اصغر را يا وجودش مطلقا بود-
پس اوسط بان اعتبار كه علت وجود اكبر بود- اصغر را مفيد برهان باشد- و بان اعتبار كه
تصورش علت حصول تصور اكبر بود- حد يا جزو حد بود- و همچنانك افادت لميت كرده باشد-
افادت انيت كرده باشد- پس برهان مقتضى تنبيه بود بر حد- و لا محاله اجزاء برهان و حد
در اين موضع مشترك افتد- و باين سبب مطلب ما و لم به يكديگر متعلق بود- چنانك پيش از
اين گفتهايم- و مناسبت برهان و حد بر اين وجه باشد- و نفع برهان در اكتساب حد در اين
موضع ظاهر گردد- اما بايد كه معلوم بود كه اين مشاركت عام نبود- چنانك ظن بعضى منطقيان
است- كه گفتهاند هر حدى مشارك برهانى بود- و هر برهانى مناسب حدى- تا حكم كردهاند
كه- هر چه حد اوسط بود در برهانى حد محدودى بود- چه واجب نيست كه حد اوسط هميشه ذاتى
مقوم بود- چنانك گفتهايم- و نيز اوسط چون علت وجود اكبر بود در اصغر- و علت وجود اكبر
نبود مطلقا- مانند حيوان كه علت وجود جسم است انسان را- و علت وجود جسم فى نفسه نيست-
و اگر علت بود و ليكن علتى مساوى اكبر نبود- بل خاصتر بود يا خود مطلقا علت نبود-
چنانك در برهان ان افتد حد نتواند بود- و همچنين واجب نيست كه- هر چه حد محدودى بود
حد اوسط برهانى بود- چه حد بر محدود محمول نبود بحقيقت- بلك خود عين او بود-