دايره
و مضلع مطلوب- پس چون موضوع مقدمه كه چيزهاست- خاص نيست به هندسه برهانى نباشد- و خواجه
ابو على سينا گفته است- كه اين وجه كه گفتهاند علت اختلال اين قياس نيست- چه اين مقدمه
بتبديل لفظ چيزها- باشكال خاص شود و خلل باقى باشد- بل علت آنست كه مضلعات نامتناهى
مرتب- كه در مقدمه گفته است جز بقوت موجود نباشد- و همچنين مضلع مطلوب در نتيجه و قوت
و فعل- از اعراض ذاتى وجود باشد- و بطريق تخصيص جز- در علمهائى كه متعلق بود بحركت
و تغير واقع نباشد- اما در علوم منتزع از ماده- مانند هندسه استعمال نتوان كرد چه عارض
غريب بود- و امورى كه در اين علم واقع باشد بشرط وجود بود- و چون مضلع مطلوب مشار اليه
نيست بالفعل- بل بالقوه موجود است قياس برهانى نيست- بل جدلى يا منطقى است اين سخن
اوست- و ظاهرتر آنست كه- آنچه از اين قياس لازم آيد آنست كه- سطحى بود بزرگتر از مضلعات
داخل- و خردتر از مضلعات خارج و اين خود معلوم است- چه دائره كه موجود است باين صفت
است- اما آنك آن سطح مضلع بود بالفعل از اين سخن لازم نيايد- و مطلوب در اصل همين بيش
نبوده است- و امكان وجودش كافى نبود- چه امكان وجود اشكال از مطالب هندسى نباشد- چنانك
گفته است- و باين سبب اين قياس تعرض مطلوب نرسانيده است- بر وجه خاص باين علم- پس وجه
خلل اين است نه وقوع امور بالقوه در مقدمات- چه در اين علم امور بالقوه بسيار ايراد
كنند- بشرط آنك هر چه از آن جمله فرض وجودش كنند- حكمش حكم موجودى ديگر مفروض بود-
مانند فرض اضعاف نامتناهى در رسم تناسب- و نقطه نامتناهى در طلب مركز دائره- بل خط
نامتناهى در بيان موازات و غير آن- اين است تمامى بحث برهان