اثبات
قبض بصر از آن جهت كه غراب است نتواند كرد- چه زنگى و قير غير غرابند- و در اين حكم
با او يكسانند- بل اثبات اين حكم چيزهائى را كند- كه غراب يكى از آن باشد و آن حكم
ذاتى اولى باشد- و تناولش غراب را ثانيا و بالعرض- پس اگر كسى قياسى تركيب كند از اين
حدود- آن قياس صادق بود اما برهان نبود- و باين بيان معلوم شد- كه محمولات عرضى عام
در علوم برهانى- نه حد اكبر تواند بود و نه حد اوسط- و اما آن محمول كه ذاتى نبود-
نه بحسب جنس قريب و نه بحسب جنس بعيد- بل غريب مطلق بود مانند حسن و قبح خط را- و زوجيت
و فرديت ابوت را- خود ظاهر است كه محمول نتواند بود- تا بان چه رسد كه حدود برهانى
باشد يا نباشد- و ارسطاطاليس گفته است- قياسى كه ابروسن در اثبات تربيع دايره- ايراد
كرده است برهانى نيست- بان سبب كه مناسب علم هندسه نيست- و اگر چه مقدماتش صادق و بين
است- و قياس اين است كه گفته است 407 دائره از جمله اشكال مضلع مستقيم الاضلاع نامتناهى-
كه باو محيط فرض توان كرد- يكى كهتر از ديگر كهتر بود- و از جمله مضلعات نامتناهى كه
داخل او فرض توان كرد- يكى مهتر از ديگرى مهتر بود- پس مساوى مضلعى بود كه- بزرگتر
از مضلعات نامتناهى داخل بود- و خردتر از مضلعات نامتناهى خارج بود- و هر مضلعى مساوى
مربعى تواند بود- چنانك در آن علم معلوم است- پس دايره مساوى مربعى تواند بود- و گفته
است بجهت آن برهانى نيست كه- اين سخن خاص نيست به هندسه- بل چيزهاى مختلف الاجناس را
شامل است- و بعضى شارحان گفتهاند وجه خلل آنست كه- اين سخن بقوت اين مقدمه ثابت مىشود
كه گويند- چيزهائى كه بزرگتر از چيزهاى معلوم باشد- مانند مضلعات داخل و خردتر از چيزهاى
معلوم- مانند مضلعات خارج آن چيزها متساوى بود- مانند