هيات-
بىبراهين طبيعى مفيد يقين نتواند بود- چه افادت انيت تنها كنند نه افادت لميت- و روشن
شد كه اطلاق اسم برهان بر لمى- و انى بتشكيك باشد- و باين سبب برهان مطلق لمى را گويند-
و كيفيت وقوع اسباب در حدود وسطى براهين- بتفصيل در فصلى مفرد و عقب اين فصل ياد كنيم
انشاء الله تعالى
فصل
ششم در كيفيت وقوع اصناف علل در حدود وسطى براهين
علتى
كه در حد اوسط افتد- بايد كه در سببيت كامل بود- يعنى در وجود مستلزم معلول بود تا
اقتضاء ثبوت نتيجه كند- و بايد كه عليت او واضح بود- بخود يا بانچه متمم عليت او بود
چنانك گفته آمد- تا در ذهن هم مستلزم معلول باشد- و چون چنين بود- وقوع هر يكى از علل
كه باين صفت باشد كافى بود- از جهت اشتمالش بر ديگر علل بقوت چنانك گفتهايم- چه فاعل
بىقابل فاعل تام نبود- و قابل بىفاعل قابل بالفعل نبود- و فعل را اگر غايتى نبود
فاعليت فاعل صورت نبندد- و حصول غايت دال بود بر حصول ديگر علل- پس هر يكى از علل بالفعل
قائم مقام باقى علل باشد- و از اينجا معلوم شود كه- برهان بر يك مطلوب بحقيقت عايد
با ايراد يك علت باشد- كه مشتمل بود بر همه علل- اما بحسب ظاهر باشد- كه براهين بسيار
بود بحسب اختلاف علل- مثال وقوع علت فاعلى در اوسط بيان خسوف بتوسط ارضى- و مثال وقوع
علت صورى بيان مساوات دو مثلث كه- دو ضلع و زاويه متخلل ميان هر دو متساوى باشند در
هر دو- و هر يكى با نظير خويش بتطبيق- و مثال وقوع علت مادى- بيان وجود اصبع زائده
بوجود ماده مستعد قبول صورت- و مثال علت وقوع موضوعى- بيان ضرورت موت بامتناع دوام
اعتدال قسرى- در اركان كه موضوع حيات و موتند- و مثال علت غائى بيان نفع