تصديقات
بعد از تصور محكوم عليه و محكوم به- و بعد از تصور حدهاى قياسى- يا استقرائى يا تمثيلى
كه منتج آن تصديق بود- و بعد از تصديق بمقدمات آن تاليف- و اين جمله سابق بود بر مكتسب-
د بسبقت علم سبقتى ذاتى خواستهاند- چه باشد كه در بعضى صور سابق و مسبوق بزمان مع
باشند- ه مراد بعلم عامتر است از تصور و تصديق- و از اقسام تصديق چون يقين و ظن و
شك- و آنچه اقتضاء تخييل كند- بل آن معنى است كه شامل اين اقسام باشد- چنانك تصديق
بر آنچه اقتضاء حكمى جازم- و بر آنچه اقتضاء حكمى غير جازم- و بر آنچه اقتضاء تخييل
كند اطلاق مىكنند- و چون اين بحثها مقرر شد و معلوم شد كه- هر علمى مكتسب مسبوق است
بعلمى يا بچند علم- گوئيم نشايد كه همه علوم مكتسب باشند چه دور يا تسلسل- كه هر دو
مستلزم امتناع اكتساب بود لازم آيد- پس انتهاء علوم مكتسب در تحليل با علومى باشد-
كه بىاكتساب حاصل آيد- و آن علوم در تصورات امورى عام باشد مانند موجود و واحد- و
بعضى از مقولات و اصناف محسوسات مانند سواد و بياض- و در تصديقات مقدماتى كه آن را
مبادى قياسات خوانند- و بر اطلاق شانزده صنف است- ا محسوسات چنانك آفتاب روشن است-
ب مجربات چنانك ضرب خشب مولم است- ج متواترات چنانك بغداد موجود است- بنسبت با كسى
كه آنجا نرسيده باشد- يا چنانك سقراط موجود بوده است- و اعتبار در اين دو صنف حصول
يقين را بود- نه كثرت امتحان يا عدد شهود را- د اوليات چنانك كل از جزو بزرگتر است-
ه حدسيات چنانك نور ماه از آفتاب است- و اين بعد از مشاهده اختلاف تشكلات ماه بود-
بحسب بعد و قرب از آفتاب و وقوف بر احوال خسوفات- و قضايائى كه قياسات آن قضايا در
فطرت مركوز بود- مانند تصديق بانك دو نيمه چهار است- و اين دو