آنك
باعتبار زمان استقبال بود- پس قومى ديگر بنا بر اين مذهب گفتهاند- موضوع قضيه مطلقه
اشخاص موجود بود در خارج و بس- و بر آن تقدير- اگر وقتى بيرون سواد هيچ رنگ موجود نبود-
توان گفت همه رنگها سواد است و اين مطلق بود- و در غير آن وقت توان گفت- ممكن بود كه
همه رنگها سواد بود يعنى در استقبال- و اين اصطلاح ركيك است و مخالف عرف- و مقتضى آنك
جهت متعلق بسور بود- و كسانى كه اين اعتبار كنند مناقضات بسيار لازم آيد- كه ايراد
آن مقتضى تطويل باشد و فائده باحدى نبود- اين است سخن در اصناف مطلقات
فصل
ششم در اعتبار اقسام عرفى و مشروط بحسب اعتبار جهات ذاتى
چون
ايجاب محمول بر موضوع- يا سلبش از او بحسب وصف موضوع بود- خالى نبود از آنك- يا اعتبار
ضرورت و دوام حمل كنند بحسب وصف- يا اعتبار مقابلات اين جهات يعنى امكان و اطلاق- و
اول مصطلح و متعارف است- ميان اهل علم و ارباب لغات- چنانك در علم برهان و غير آن معلوم
شود- و دوم مصطلح و متداول نيست- الا آنك از اعتبار تقابل و تناقض- و انتاج مختلطات
در صنف اول آن اعتبار لازم آيد- و باين سبب اهل اين صناعت صنف اول را- در اقسام جهات
شمردهاند- و از بحث احوال صنف دوم اعراض كردهاند- و چون اعتبار ضرورت و دوام حمل
كنند بحسب وصف- خالى نبود از آنك يا اعتبار ضرورت تنها كنند- يا اعتبار دوامى عامتر
از ضرورت- يا اعتبار دوامى كه از ضرورت خالى بود- و اول مشروط بود- و دوم عرفى و سيوم
عرفى لا مشروط- پس اگر بر اين اعتبار اقتصار كنند- و اعتبار احوال حمل- بنسبت محمول
با ذات موضوع نكنند- اين جهات جهات وصفى بسيط بود- اما اگر اعتبار جهات ذاتى با اين
اعتبار بهم مقارن شود- جهات مركب از هر دو اعتبار حاصل آيد- و اعتبار حال