تقليد را اخذ فتواى مجتهد، براى عمل بداند
در مسائلى كه اخذ فتوى از او نكرده مختار است.
س 7
- اگر كسى مدّتى از يك مجتهدى تقليد مىكرده ولى حالا رجوع كرده به
مجتهد ديگر، آيا صحيح است يا خير با توجّه به اين كه مىگويند دوّمى اعلم است؟.
ج
- كسى كه دو نفر خبره عادل با علميّتش شهادت بدهند اگر معارض با دو
نفر خبره عادل ديگر نباشد محكوم با علميّت است و در صورت تعارض، تقليد از هر يك
جائز است.
س 8
- اين جانب دسترسى به مرجع تقليد خود ندارم آيا مىتوانم به مرجع
ديگر رجوع كنم يا خير؟.
ج
- در مسائلى كه در رساله مرجع تقليد شما است از ايشان تقليد نماييد و
در مسائلى كه در رساله نيست، و دسترسى به مرجع خود نداريد، از مرجع ديگر با رعايت
الاعلم فالاعلم تقليد نماييد.
تقليد ابتدائى از ميّت
س 9
- مقلّد اطمينان دارد كه مثلا شيخ بهائى و يا شيخ مرتضى انصارى رضوان
اللَّه عليهما از مراجع فعلى، اعلم و هم پرهيزكارتر بودهاند آيا با اين مقدّمه،
اجازه مىفرماييد كه در بعضى از مسائل، به كتب مربوطه ايشان عمل نمايد؟.
ج
- تقليد ابتدائى از ميّت، هر چند اعلم باشد جائز نيست.
س 10
- مقتضى حجّية سيرة العقلاء و كونها توجب الرجوع إلى الاعلم انّ من
ثبتت له الا علميّة يجب تقليده و الرجوع إلى قوله حيّا كان او ميّتا قلّد من قبله
او لم يقلّد و مقتضى ذلك جواز التقليد الابتدائى للميّت فما هو رأيكم؟.
ج
- سيرة العقلاء على الرجوع إلى الحى، و استقرارها على وجوب الرجوع
إلى الاعلم الحىّ- فضلا عن الميّت- مطلقا و لو لم يعلم مخالفة غير الاعلم للاعلم
محل المنع فلا سيرة على الرجوع إلى الميّت الاعلم مع وجود الحىّ العالم، و لو
تنازلنا عن ذلك و احتملنا قيام السيرة على جواز الرجوع إلى الميّت لكان من دوران
الأمر بين التعيين و التخيير، و العقل حاكم بالأخذ بالقدر المتيقن و هو تقليد
الحىّ و يحصل به اليقين