چيستى دينمفاهيم نظرى، به ويژه مفاهيمى كه با انسان ارتباط دارند، به طور عمده در معركه ى آرا قرار مى گيرند; مفهوم دين نيز از اين وضعيت مستثنا نيست; به همين دليل، همواره در ميدان نظرات مختلف قرار داشته است و تاكنون به توافق مشترك تحويل نيافته است; البتّه اين پيچيدگى بدان معنا نيست كه انسان ها به طور كلى از درك آن عاجز باشند; به تعبير رابرت هيوم: « دين به اندازه اى ساده است كه هر بچه ى عاقل و بالغ و يا آدم بزرگ مى تواند يك تجربه ى دينى حقيقى داشته باشد و به اندازه اى جامع و پيچيده است كه براى فهم كامل و بهره گيرى تام از آن، نيازمند تجربه و تحليل مى باشد ».[1] مير چا الياده نيز بر اين نكته ى مهم اين چنين تصريح مى كند: « شايد هيچ كلمه اى غير دين نباشد كه همواره و آشكارا خيلى صاف و ساده به كار رود، ولى در واقع، نمايان گر نگرش هايى باشد كه نه فقط بسيار متفاوت اند، بلكه گاه مانعة الجمع اند».[2] به هر حال، آن قدر تعريف هاى متفاوت و گوناگون از دين عرضه شده است كه حتّى ارايه ى فهرست ناقصى از آن ميسّر نيست.[3] نگرش هاى اخلاقى، تاريخى، روان شناختى، جامعه شناختى، فلسفى و زيبا شناختى نمونه هايى از اين روى كردهاى مختلف اند.[4]انواع تعريف دينارايه ى تعريفى روشن از موضوع تحقيق در هر پژوهشى ضرورت دارد و منطق دانان نيز در شناخت علوم و مسائل آن، شش پرسش عمده را مطرح مى كنند و آن ها را بر اساس ترتيب منطقى به صورت زير طبقه بندى مى كنند:1) تحليل مفهوم و بيان « ما » شارحة الاسم.2) پرسش از هستى و تحقق بيان هليه بسيطه.3) تحليل ماهوى و بيان « ما » حقيقى.4) پرسش از چگونگى، خواص و احكام بيان هليه مركبه.5) پرسش از سبب تحقق يا « لمَ » ثبوتى.6) پرسش از دليل تحقق يا « لمَ » اثباتى.